یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۵۹

یکتای ما شنبه ساعت 13 و 45 به دنیا اومد 3 هفته زودتر یعنی هفته 37 با وزن 3 کیلو و 100

۵۸

سلام به همگی
در انتظارم سخت فق 16 روز منده تا مامانم بیاد خدا کنه دخترم صبر داشته باشه دکت گفت شاید شاید زود بیاد چون سرش پایین اومده  ساکمو حاضر کردم ساک یکتا هم حاضره فقط امزوز لباسای بیمارستانشو بشورم دیگه کاری نیست میمونه فردا و پس فردا که با یوکسل خونه رو تمیز کنیم
خیلی بهد عاهاتون نیاز دارم  برام دعا کنید تو غربت راحت زایمان کنم بالاهره هم زبون که نیستن دعا کنید یوکسل بیاد کنرم بیمارستان خصوصی رفتم ولی فردا معلوم میشه میزارن بیاد یا نه
همشهریهام اگه رفتین شاهچراغ دعام نید یادتون ره دوستای خوبم

۵۷

salam  

man khobam yekta ham khobe khob 

doktor raftam ke goft bache charkhide va saresh paeene va har hafe bayad beranm ntc baraye test ghalb ke age moghe zayman hast befahmim  

kholase ke dar ezterab va amade kardane sake bimarestanim farda hafte 36 tamom mishe doktor goft momkene 2 hafte dige biya

۵۶

سلام امروز تولدمه و در سن 29 سالگی خدا به من لیاقت مادر شدن داد
از طرف خونواده یوکسل برامون شن گرفتن چرا برامون چونکه من و مادر شوهرم و برادر شوهرم همزمان تولدمونه و سه تا کیک سهم ما شد کادو هم یوکسل برام یه کفش مارک المان گرفت که هم گرون بود و هم راحت سفید و سیاه رنگ تیم فوتبالش برادر شوهرم هم یواشکی اومده بود خونمون عکس دو نفره منو یوکسل و که تواتلیه شیراز گرفتیم برده بود و روی لیوان چاپ کرده با طرح قشنگ خواهر شوهرم هم برام یه عطری که دوست داشتم گرفته بود عکسا رو میزارم البته بعدا
دخترمون هم که اتاقش فوق العاده شده ملوس و ناز میمونه خودش بیاد تا به اتاقش جون بده
دیرئز هم رفتیم و ازدواج ایرانیمونو ثبت کردیم و یه صیغه عقد با بچه تو شکم جاری شد
رایزنی فرهنگی خیلی عالی برامون مراسم گرفتن و ازم خواستن بعد از زایمان برم عضو انجمن زنان بشم
وقتی مدرک تحصیلسم سوابق کاریم مهر مهندسیم دوره های سخت معدنیم رو دیدن همش میگفتن تو چقدر موفق بودی کم پیدا میش ه تو همچین رشته ای این همه موفقیت ائنم تو ایران داشته باشی به یوکسل هم حاج اقا گفت قدرشو بدون شانس اوردی خلاصه سفارت هم دفتر ازدواج داد و والسلام
دختر خانممون هم دیروز سونو شد و همچیش نرمال بود از این هفته هر هفته باید برم تست قلب تا 3 هفته دیگه که دنیا بساد ایشالله

۵۵


 سلام به همه دوستام
میدونم تنبل شدم ولی ایشالله این ماه بگذره و بار مو به اصطلاح زمین بزارم تند تند میام
ساعتام بهم خورده مثلا خوابم غذا خوردنم برای همین وقتمم بهمریخته
شنبه سرویس خواب یکتا رو سفارش دادیم که پنجشنبه میارن سه تکه هست و تختشم قابل بزرگ شدن رنگم صورتی باز گرفتیم قالی اتاقشم گرفتیم که صورتی گل گلیه عین پردش حالا تکمیل شد عکس میزارم وان حمامش هم خریدیم کهخ خیلی خوب پایه داره و در حالت ایستاده تو اتاق میشه شستش و خطر افتادن هم نداره فقط میمونه ساک شامپو و پودر و روغن و دستمال مرطوب و غیره که هفته اخر میخرم و برای احتیاط دو تا سرویس لباس نوزاد بگیرم برای بیمارستان که اگه مامانم نرسید به زایمانم اماده باشیم پوشک بچه هم همه میگن بخر 7 یا 8 بسته ولی خودم ترجیح میدم 2 بسته پریما یا جان ببه بگیرم ببینم حساسیت نداره بعد ایسالله تعداد بگیرم
میمونه وسایل مورد نیاز برای خودم که دو دست لباس بگیرم یعنی ست بلوز و شلوار که به نظرم راحت تره و بقیه وسایل
میبینید فکر ادم زیاد میشه از ته دل دعا میکنم همه شما هایی که اول راهین زود مامان بشین و هر کسی هم در حسرته حسرتش تموم بشه
یه فکر دیگه ای که دارم قراره من تیر بیام ایران بعد یوکسل مرداد بیاد از یه طرف هم ممکنه واکسناش به ایرن بخوره که خونوادم میگن تو که این همه صبر کردی بزار 2 ماعش بشه و بچه سفت تر بشه بعد بیا فعلا موندم چکتر کنم 

برام دعا کنثد دوستان

۵۴

سلام به  همه دوستای خوبم
یه مدت نبودم چون تقریبا هم سرم شلوغه و هم اینکه بعضی وقتها درد های بخصوصی دارم شبها که یکتا اینقدر میاد بالا که نفسم بند میاد نمیدونم سرشه یا پاشه همچین فشار میده که جدا فکر میکنم دارم خفه میشم
با این اوصاف از این چیزا گذشته فقط 4 یا 5 هفته به پایان راه مونده و شروع استرس از همه لحاظ تو این مدت دنبال کارای یکتا هم بودم برای رفتن به ایران میخواستم اسمش.و بزنن تو پاسپورتم که گفتن بهش پاسپورت تعلق نمیگیره اسمشم نمیتونی بزنی تو پاسپورتت چون که با مرد خارجی ازدواج کردی حالا میخوام این هفته جمعه برم پیش سفیر بگم دلیلش چیه مگه خلافه چطور به بچه مرد ایرانی که زن خارجیداره هم شناسنامه تعلق میگیره هم پاسپورت ولی زن ایرانی چه فرقی داره مگه بچم از خون من نیست خلاصه ببینم چی میشه ولی ناراحتم که هیچ هویت ایرانی نداره من برم دوباره نشستم دارم  خفه میشم مواظب خودتون باشین ممنون که نگران من بودین

۵۳

امروز رفتم دکتر و یکتا خانمی  کنترل شد خدا رو شکر مشکلی نبود یه چیز جالب برام اینه که اینجا مثلادکتر به من قرص اهن داده ولی قبلا که کپسول اهن بود برام بهتر بود خلاصه یوکسل گفت اگه می
شه همون کپسولو بنویسین ولی میدونین چیه اینجا دولت و داروخانه اجازه نمیده تا داروت تموم نشده برات دارو ی دوباره بنویسن یعنی دکتر گفت که اگه بنویسم بهت نمیدن یادم افتاد ایران خودمون هر روزم که بخواهی برات دارو مینویسن مثلا یادمه مامانم میرفت دکتر برای سرش دهتا قرص معده و بقیه چیزا هم مینوشت

۵۲

سلام به همگی یکماه از فصل بهار هم گذشت و حتما گرمای هوا رو حس کردین که یواش یواش شروع میشه اینجا که هوا قاطی کرده یه روز گرمه که دلت هوس بستنی میکنه یه روز همچین سرد میشه که میری زیر پتو از دیروز هم که بخاطر ولکانو ایسلند هوا خیلی بد شده از امروز هم گفتن تا میتونین بیرون نرین چون ذرات سیاه سولفیدی تو هوا پخشه اگه بارون هم بیاد اسیدیه مثلا الان نصف افتابیه نصف سیاه بارونه گلی هم داره میاد خدا به خیر کنه دنیای اخر زمان شده
اینجا هم پروازها لغو شده فقط اتوبوس و قطار که اونم خبر میگفت 5-6 برابر شده قیمتها جالب بود از پاریس تا استانبول با اتوبوس 30 ساعت راهه خیلی نزدیکه
از اینها بگذریم هفته32 ر.و پشت سر گذاشتم و دلهره ها داره میاد هم زایمان دلهره داره هم اینکه یکتا چه شکلیه خدا کنه سالم باشه تنها دغدغه فکری همه فکر کنم این باشه که بچشون سالم باشه زایمان رو هم هی سعی میگنم نترسم ولی خوب چون نمیدونم چیه و چجوری طبیعتا ترس میاد سراغم برام دعا کنید به خیر و خوبی همه چیز بگذره مامانم هم بلیطش رو گرفت و خریدهای عطاریش مونده تقریبا همه چیز برای یکتا گرفته حتی کادوش که دستبند طلاس بابام هم برای من از بازار وکیل سنگ لاجورد گرفته داده طلا فروشی برام انگشتر و گوشواره و مدال گردن طلا بسازن خجالت میکشم اخه راه دور همش دلشون میخواد بهترینو انجام بدن نمیدئنم من چجور جبران کنم الان که دارم مادر میشم بیشتر مادر و پدرم و درک میکنم و میگم من چه بی وفا هستم
یه چند تا عکس از انتالیا میزارم من خیلی انتالیا رو دوست دارم نه اینکه فکر کنید خیلی بزرگ و قشنگ نه ولی دوست داشتنیه همه جور ادم میبینی هتلهاش همه عالی از ارزونه بگیر تا گرونه فقط برین انتالیا خرید به درد نمیخوره چون پاساز و بازار بزرگ نداره و نسبت به انکارا همه چیز 3 برابره  

 

 http://s1.picofile.com/yek1/DSC00624.JPG 

http://s1.picofile.com/yek1/DSC00662.JPG 

http://s1.picofile.com/yek1/DSC00664.JPG 

http://s1.picofile.com/yek1/DSC00721.JPG 

http://s1.picofile.com/yek1/DSC00734.JPG 

http://s1.picofile.com/yek1/DSC00763.JPG 

http://s1.picofile.com/yek1/DSC00758.JPG

۴۹

salammm be hamegi be zoodi ba poste jadid va koli aks miyam

۴۸

هفته ها در حال سپری شدن هستن امروز شدم 30 هفته یعنی از 6 هفته دیگه همش باید انتظار کشید زمان سختیه میدونم ولی چکار میشه کرد راهی که باید تموم بشه
یکتا جونم هم خوبه البته یه ساعت دیگه وقت چکاپ داریم وقتی حرکت میکنه خیلی خنده داره انگار شکمم رو میکشن به چپ و راست ولی در کنار همه شیرینی هاش شبا زجر میکشم تا بخوابم از بس همه میگن اول بشین بعد جابجا شو چون بند ناف خطرناکه اینقدر زجر داره مخصوصا موقع خواب حس میکنم 100 کیلو شدم گاهی که یوکسل میفهمه کمکم میکنه خوب دیگه مادر شدن و هزار زحمت و لذت
یکی از اشناهای یوکسل تقریبا یه سال از من بزرگتر اسمش ماراله خیلی منو دوست داره درسته زبونشو نصفه میفهمم ولی دوستیم با هم اونم دوماه زودتر از من حامله  شده بود البته دو سال پیش یهدختر دنیا اورده بود یه هفته بعد بدون هیچ دلیلی مرده بود و بعد از کلی امپول دوباره حامله شد اینبار پسر خیلی خوشحال بود هر روزم میرفت امپولشو میزد پسر د.وست نبود ولی یه جاری داره دو تا پسر داره ظاهرا به این فخر میفروخته حالا مارال هم پسر داشت میگفت دیگه جاریم حرف نمیزنه شنبه زایمان کرد یعنی یکشنبه که ما پیکنیک بودیم بهمون زنگ زدن فکر میکنید چی شده بچش دختره
نمیدونم ترکیه سواد ندارن یا اینکه بچه هاشون تغییر جنسیت میدن مارال سه بار بخاطر مسائل زنتیکی سونو سه بعدی شده بود و همش هم پسر حالا شده دختر
دوباره همسایه بالایمون دیشب زایمان کرده دختر بوده شده پسر الان یه پسر با اتاق خواب صورتی خنده داره نه؟
خوب از بحث بچه بیام بیرن 

دوهفته هست یکشنبه همه میریم پیکنیک این هفته یه جا رفتیم مثل قلات شیراز بود با این تفاوت که یه دریاچه بزرگ داشت جاتون خالی خوش گذشت بیچاره پدرشوهرم هربار پیکنیک اون مسئول غذا هست که کباب درست کنه یه چیزم بهم یاد داد شما هم امتحان کنید
وقتی کباب خوردیم خوب زغالها روشن بودن حرارت داشتن تو یه شیشه خالی نوشابه خانواده از همون پلاستیکی ها اب کرد درشو محکم محکم بست گذاشت روی زغالا بعد از یه ربع همچین اب جوشی بود که باهاش چای درست کردیم جالبه بطری نوشابه اصلا اب نشد یا نترکید

۴۷

سلام به همگی
12 روز سال 89 گذشت و چه زود فردا هم که 13 بدر دارین و باید اماده شین برای شنبه یادمه این اولین روز کار همیشه سخت بود ولی خوبیش به این بود که ارباب رجوع کم بود و بیشتر به تعریف با همکارا میگذشت و معمولا هم خانما غیبت خونواده شوهر رو میکردن اقایون هم از خرج هاشون که ته کشیده
ای یادش بخیر هیچوقت 3 سال کاریمو از یاد نمیبرم بهترین روزا بود الان هم خدا رو شاکرم با وجود سخت بودن رشته تحصیلیم از لحاظ پیدا کردن کار کار خوبی نصیبم کرد گرچه استخدام نبودم و تو امتحان استخدامی قبول شدم ولی یه عده با بهانه الکی لغوش کردن و همیشه نفرینشون میکنم
یادمه یه همکار مرد داشتیم که ما دو تا تو امتحان قبول شدیم اونم شیرازی بود 7 سال کار کرده بود یادمه دوتامون به بچه های اداره ساندویچ دادیم ولی روزی که حراست گفت لغوه بیچاره داشت میمرد میگفت من روی حساب قول رئیس زن گرفتم الان دختر 2 ماهه دارم چکار کنم خانم فلانی جنون گرفتتم بخدا با ماشین حراستو و کارگزینی رو زیر میگیرم اینقدر منو و همکار دیگمون دلداریش دادیم اخرش هم رفت مالزی بیچاره بعدها شنیدم گفته بودن چرا دو تا شیرازی استخدام بشن حق بوشهریها خورده بشه ولی نمیگفتن این دو تا چقدر بیشتر از بوشهریها کار میکنن من که حلال نمیکنم چون واقعا هیچ ایرادی تو کارم نبو د هم رئیس اداره و هم رئیس بخشمون خیلی ازم راضی بودن بماند که تو کشور ما حرف حراست اولویت داره به رئیس میدونید چرا چون برگه های ما رو حراست تصحیح کرده بود اون نمره داده بود اون لغو کرد و اون یه ادمه زیر دیپلم بود
نمیدونم فقط اداره ما اینطوره یا همه جا ولی مال ما اون رئیس بود
اونم گفته بود اینا شیرازین فردا که استخدام شدن میرن شهرشون یعنی یک عقده ای به تمام معنا اینا جواب خدا ر و چی میدن
کارگزینی هم هیچوقت حلال نمیکنمشرکتی که به من حقوق میداد بین المللی بود و حقوقش عالی بود بعد کارگزینی 120 ساعت اضافه کاری مینوشت باید هر ماه دو دستی میدادم بهش اگه راضی نبودم هم که همون ماه اول بیرونم کرده بودن 

تا سر ماه میشد زنگ میزد اتاقم فلانی حقوقتو دادن میگفتم والا حقوق منو پنجم میدن سر پنجم برام با مهربونی راننده میفرستاد میبردنم اضافه کاریو میگرفتم نیازی هم به مرخصی نبود یعنی پنجم هر ماه اگه سرکار هم نبودم برام استعلاجی رد میکردن خلاصه اینا رو هم رئس میدونست میگفتن این پول برای بقیس که حقوقشون کمه
بماند درد دل زیاده
خوش باشین دوستای عزیز

۴۶

سلام به همه دوستای عزیزم
میدونم که درگیر عید و دید و بازدیدین یا رفتین سفر چون خبر رو که میبینم میگه امسال مسافر زیادتر بوده حالا راسته یا دروغ نمیدونم منم بیشتر فیلم و سریالای عیدو میبینم از چاردیواری خوشم میاد قشنگه اون قسمت هم که فرودگاه امام و نشون داد همچین ذوق کردم مثله ندید بدیدها هی میگفتم ا یوکسل اینجا ا یوکسل پارکینگو یادته خلاصه که بی تابم 3 ماهه دیگه بیام وطن
امروزمامانم بهم زنگ زد یه 10 دقیقه فقط امار طلاق فامیل و در و همسایه و دوستو داد چقدر زیاد شده ایشالله سال 89 مثله 88 نباشه و همش عروسی باشه
اینروزا مونسم شده یکتا قربونش برم دیگه حرکتاش از روی لباس پیداست گاهی  شکمم میشه عین مشک دوغ میره و میاد دیشب همچین به دست باباش فشار میداد که گفتم شکمم پاره شد گرچه جمعه پیش ما رو نگران کرد البته به کسی نگفتم مجبور شدم بریم بیمارستان و معاینه و سونو که همچنان برترس من از زایمان طبیعی افزود ولی خدا رو شکر مثله خانم کوچولو ها داشت منو نگاه میکرد و طوریش نبود ولی یه دو ساعتی هول کردیم ایشالله این د و ماه هم بخیر بگذره امین

۴۵

سلام به همه دوستای عزیزم امروز دوم فروردین و عیدتون مبارک
امسال برای من سال متفاوتی بود شنبه همه کارامو کردم سفره قشنگی هم انداختم تلویزیون هم همش روی شبکه های ایران بود خلاصه ارایشگاه هم رفتم یوکسل هم که سر کار بود ساعت 3 اومد و اونو هم فرستادم ارایشگاه و لباس براش اماده کردم خلاصه از ساعت 6 که 30/7 عید باشه اشکای من جاری بود تا دو دقیقه قبل سال تحویل خوب عید هم شد و روبوسی و خنده برعکس همه سالهاوکه موقع تیک تیک ثانیه ها گریم میگرفت امسال گریه هام قبلش بود
خلاصه زمان تلفن به ابران شد که متاسفانه همش اشغال بود صبح یکشنبه دیدم بیشتر شبکه های ترکیه جشن نوروز و گرفتن چون امسال جهانی  شده قبلن کردها جشن میگرفتن و ترکا همد با کردا بدن دوست نداشتن ولی امسال جشن گرفتن
ساعت 10 بود دیدیم تلویزیون داره یکی از پارکای انکارا رو نشون میده که جشن گرفته بودن ما هم با عجله رفتیم جاتون خالی عالی بود از 15 کشور اومده بودن و همه با لباسای سنتی رقص اجرا میکردن خیلی خیلی قشنگ بود برای من جالب بود چون اولین بار بود میدیدم تا ساعت 3 طول کشید بعد به مردم هدیه دادن عروسکای سنتی تخم مرغ رنگی و بعد هم نهار ساعت4 تا 7 هم تو سالن کنسرت بود و رقص اونم همون کشورها خیلی خوش گذشت روز متفاوتی بود چون با فرهنگ چندتا کشور اشنا شدم خیلی خوشگل بودن لباسای سنتی زیبا ایشالله قسمت بشه ببینید اینم عید من امروز هم ساعت 30/6 صبح فیلم به روح پدر م رو دیدم قشنگ بود
بازم میگم عیدتون مبارک خوش باشین هموطنام

۴۴

سلام آخرین پنجشنبه سال 88 برای همه دوستام
کلی گشتم تا کیبورد فارسی روی کامپیوتر برادر شوهرم نصب کردم
خواستم یه تبریک پیشاپیش بگم
به همشهری خوبم که همیشه به یادمه امیدوارم امسال رو با شکوه و پیروزی آغاز کنی
به فائزه عزیز که چند تا پستو زحمت کشید و همیشه به من سر میزنه امیدوارم امسال رنگ و بویی تازه برات داشته باشه و شکوفه زندگیت امسال پربارتر باشه
به پرنده خانم عزیز که جز اولین خواننده وبلاگم بود امیدوارم تو عزیز هم در کنار عشقت سال نو رو با روشنی جشن بگیری و سال دیگه تو خونه عشقتون جشن بگیرین
به مریم عزیز که همشهریمه و نی نی در راه داری میدونم امسال برات متفاوته ارزو میکنم با اومدن باران کوچولو زندگیتون شیرین تر بشه
به جینا عزیز که نتونستم زیاد به وبلاگش سر بزنم ولی مثله خواهر کوچیکم دوسش دارم ایشالله امسال سال پر از شادی و موفقیت در تحصیل برات باشه و به هدفهات برسی
به یاسمین عزیز و شوهرش که با دیدن هم کلی خاطره داریم فکر کنم سارا کوچولو اومده باشه امیدورام کانون زندگیتون گرم و پر از شادی و موفقیت باشه
به بهنوش عزیز که همیشه به من لطف داره امیدوارم سال جدید سال تحول و تغییر به بهترین برات باشه
به ستاره عزیز که امیدوارم امسال سال رسیدن به هدفهاش باشه
به خانم معلم عزیز که معلم کودکان استثنایی امیدوارم امسال پرتوان تر و با انرزی تر باشی و به خواسته هات برسی
و به همه و همه هر کس که وبلاگو میخونه تبریک میگم و از خدا سال بهروزی و پیروزی برای همه ارزو دارم

منم سفره هفت سین چیدم شیرینی هم پختم و شاید شوقم برای نوروز بیشتر از ایران باشه امسال به خاطر دخترم و شوهرم سعی کردم کامل باشه اخه شوهرم هم اولین ساله که با نوروز اشنا میشه و باید بهش نشون بدم فرهنگ ما ایرانیها چقدر بزرگه

۴۳

salam be hamegi  

inja ta hafte pish bahari bood amma dobare sarma omade  

shabake khabar ro mididam didam hame dar hale kharidan  

dolat ham tosiye mikard kam kharid konid 

manam chon sale avale ke tanham va hamchenin eyd ham nadarim vali be khater dokhtaram sofre mizaram 

dishab ham ye mahi goli khoshgel barash kharidam  

tanha chizi ke nadaram samanoo hast va sabze adas ro hafte pish 4 rooz khis kardam darigh az ye rishe  

ishallah gol mikharam jaye sabze 

nemidonam saat chand iran sal tahvil mishe? 

man ke dooram vali hayajan daram hatman shoma ha ham hamintor 

taze aroosa barashon eydi miyad 

nini darha ba nini hashon sar sofre hastan 

har lahze ke yadam be eyd miyad faght doa mikonam baraye hame mardome keshvaram ke sale khobi dashte bashan  

rasti emsal sale chi hast? 

ye chizi begam vali shayad shirni pokhtam noon berenji  

emrooz arde berenj gereftam hala az ketab bayad negah konam omidvaram khob beshe  

familam ke eyd nadaran va rooz eyd hame miran mazar doa mikonam sale dige zamane eyd beshnavam ke aroosi kasi dar rahe yani sale 1390 yani 10 sale dige 1400 mishe? raghame ajibiye 

yekta khanoom ma ham dishab ye lagadai bara babash mizad ke goftam shekamam pare shod baraye man yavash lagad mizane vali neshon dad dokhtare babaee hastesh ey bala  dishab bara yekta ham ye lebase sarhami gereftam khodam ham shalvar jeen bardari babaye bache ham boloz o pirahan  masalan ma ham kharide eyd kardim 

movazebe khodetoon bashin makhsosan charshanbe sori hesabi az atish beparin

۴۲

salam be hamegi alan in posto gozashtam omadam khone doostemon  

ishallah net dorost beshe rahat ap konam 

az khabar begam khabare khobi nadaram  

3 rooz pish khab didam zang zadam khonamon mamanam goft ke khaharam to bimarestane halesh bade 

az khab pashodam delshore dashtam shab ba yuksel raftam kart kharidam zang zadam khonamon kasi goshi ro bar nadasht mobilhashon ham khamosh bood  

dige ghalbam dasht miyomad to dahanam  

zang zadam khaharam ke onam ba koli takhir javab dad goftam chera maman goshi bar nemidare 

ke goft amme nazaninam fot shode khali nagahani 

inam az darde ghorbate ke adam az hame doore 

zang zadam dadasham didam sedaye ghoran miyad khaili tarssidam  

kholase ke roozhaye ahkare farvardin amme kochikam fot shod  

shab koli gerye kardam na baryae inke morde chon marg haghe baraye inke donye cheghadr kotahe engar dirooz bood ke on javoon bood  o ma bache miraftim khonashon bazi mikardim vali dar ye cheshm be ham zadan hame chiz zood gozast  

man hata 1 sale nadidamesh be khatere jariyane talagh o badesh ham omadan be inja  

montazer boodam beram iran khone hame ba bacham beram vali.......... 

doostaye golam movazebe khodetoon bashin bazam miyam minvisam 

az hamatoon mazerat mikham ke webloghatoon ro nakhondam  

bebakhshid 

eydetoon ham mobarak

۴۱

سلام به دوستای عزیزم در چه حالین  ایشاله که همگی خوش باشین من و دختری و بابای دختری خوبیم این دو روز تعطیلی اتاق یکتا رو رنگ زدیم و یه رنگ لیموی باز زدیم قشنگ شد اگه خدا بخواد اردیبهشت سرویس خوابشو میخریم میخوام برای هفت سین سبزه سبز کنم البته اگه سبز بشه چون ایران که بودم هیچ وقت خوب نشد پشه میزد یا بو میداد چند روز پیش سبکه جام جم آموزش داد البته عدس. امروز عدس خریدم الان خیس کردم امیدوارم کچلی نشه  پارسال عید خریدی نکردم و سال تحویل خونه بابام بودیم شوهرم هم رفت قشم منم در کنار اعضا خونوادم هفته رو گذروندم مادر شوهرم آمریکا بود یکی از خواهر شوهرام رفت مالزی بعد از 13 هم که طلاق و ماجراهاش سال قبلش و سال قبلترش که پذیرای 5 خونواده شوهرم بودم یادمه جا برای خواب نبود و مردها میرفتن کنار دریا میخوابیدن چون خونمون به دریا 5 دقیقه پیاده بود وای که اون چند سال از عید متنفر بودم هر 2سالش تا لحظه آخر میگفتن نمیایم بعد تا سال تحویل میشد بوشهر بودن منم که سر کار بودم تا ساعت 2 بعدش خسته باید پذیرایی میکردم آشپز خونه شلوغ حمام بچه ها میرفتن دریا بعد با لباسای شنی تمام حمام شن میشد خدا شاهده هیچ وقت به روشون اخم نکردم اینقدر پذیرایی میکردم که الان یادم میاد بیشتر ازشون متنفر میشم چون من تو اون زندگی براشون کارایی کردم که فقط خدا میدونه  الان یک درصد اون کارها رو برای یو کسل یا خونوادش نکردم ، یادمه تازه گلیم فرش اومده بود بازار سال 86 با عیدی اداره و حقوقم 4 تخته برای خونه خریدم یک میلیون و نیم. همون سال من اداره بودم دختر سه ساله خواهر شوهرم با ماژیک قرمز در نبود بزرگتراش که معلوم نبود کجا بودن دو تا از فرشا رو از خجالت درآورده بود و نقاشی کرده بود هی بگذریم درد زیاده ولی وجدانم راحته به همه خوبی کردم ایشاله عروس بیارن تلافی کنه براشون ولی خوبی به کنار پولایی رو که تو اون زندگی ازم رفت حلال نمیکنم خوب اینم یادی از اعیاد بود که از ذهنم گذشت میگن دعای زن باردار زود اجابت میشه دعا میکنم تو زندگیتون هیچ وقت پشیمونی نداشته باشین و از کنار شوهر و یا خانمتون و عشقاتون نهایت لذتو ببرین. منم برم شام شبو حاضر کنم و وسایل پذیرای چون مهمون داریم به صرف چای

۴۰



سلام به همه دوستای عزیزم خیلی دلم براتون تنگ شده فعلا که از طریق میل پست میفرستم وبلاگهاتونو میخونم ولی کامنت باز نمیشه پس تو وبلاگ خودم براتون کامنت میدم امروز هم تعطیل بودین به خاطر تولد حضرت محمد اینجا این جشنا اسمش قندیله و هفته پیش جشن بود نمیدونم دلیلش چیه که فرق داریم تو این تاریخها به هر حال خیلی براشون مهم بود همه شبکه ها تو مساجد جشن داشتن و پخش مستقیم یعنی از ساعت 7 تا 11 مولودی بود بعد قرائت قران بعد هم دعا برای مسلمانای دنیا و تموم خونواده ی یوکسل رفتن مسجد ما دوتا از تلویزیون دعا خوندیم به یوکسل میگم چرا چیزی نمیخورن

 گلوشون ملت خشک شد میگه مگه شما تو مسجد چیزی میخورین

گفتم آره گفت این که گناه مسجد محل عبادته و تفکر گفتم شاید یکی آب خواست گفت پس سقای تو حیاط برای چیه میرن بیرون آب میخورن تو دلم گفتم خبر نداری ایران بیشتر بخور بخوره تا دعا و ثنا من از بچگی یادمه همیشه بیشتر چشم مردم تو خوراکی بوده تا گوش دادن دعا و نوحه همه هم میگن نه برای تبرکه از مسجد گذشته همین سفره ابوالفضل قربونش برم تا دعای توسل تموم میشه بفرما میزنن سفره غیب میشه دست آخر چند تا قاشق چنگال هم غیب میشه به نیت گرو   بگذریم بوی عید میاد یا نه؟ منم یکشنبه میخوام عدس سبز کنم ایشاله سال 89 سال خوب برای همه باشه