یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۴۰



سلام به همه دوستای عزیزم خیلی دلم براتون تنگ شده فعلا که از طریق میل پست میفرستم وبلاگهاتونو میخونم ولی کامنت باز نمیشه پس تو وبلاگ خودم براتون کامنت میدم امروز هم تعطیل بودین به خاطر تولد حضرت محمد اینجا این جشنا اسمش قندیله و هفته پیش جشن بود نمیدونم دلیلش چیه که فرق داریم تو این تاریخها به هر حال خیلی براشون مهم بود همه شبکه ها تو مساجد جشن داشتن و پخش مستقیم یعنی از ساعت 7 تا 11 مولودی بود بعد قرائت قران بعد هم دعا برای مسلمانای دنیا و تموم خونواده ی یوکسل رفتن مسجد ما دوتا از تلویزیون دعا خوندیم به یوکسل میگم چرا چیزی نمیخورن

 گلوشون ملت خشک شد میگه مگه شما تو مسجد چیزی میخورین

گفتم آره گفت این که گناه مسجد محل عبادته و تفکر گفتم شاید یکی آب خواست گفت پس سقای تو حیاط برای چیه میرن بیرون آب میخورن تو دلم گفتم خبر نداری ایران بیشتر بخور بخوره تا دعا و ثنا من از بچگی یادمه همیشه بیشتر چشم مردم تو خوراکی بوده تا گوش دادن دعا و نوحه همه هم میگن نه برای تبرکه از مسجد گذشته همین سفره ابوالفضل قربونش برم تا دعای توسل تموم میشه بفرما میزنن سفره غیب میشه دست آخر چند تا قاشق چنگال هم غیب میشه به نیت گرو   بگذریم بوی عید میاد یا نه؟ منم یکشنبه میخوام عدس سبز کنم ایشاله سال 89 سال خوب برای همه باشه




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد