یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

پیکنیک

توی این مدت قسمت شد دوباری بریم پیکنیک و به تو خیلی هم خوش گذشت چون تا تونستی خاک بازی کردی  هر روز هم هی میگی بریم پیکنیک بریم پیکنیک لطفااااا 

توی پیکنیک اول که اخرش افتادی و فرداش هم زیر چشمت کبود شد بدجور که خیلی ناراحت شدم بعد از یه هفته تازه خوب شد انگار که زیر چشمت مشت خورده باشه نازی دخترم  


یه چیزی که فعلا فهمیدیم اینه که تازگی ها بد ماشین شدی و بعد یه نیم ساعت هی میگی دلم درد میکنه و بعدش بالا میاری و خوب خیلی سخته چون بعدش کلا تا یکی دوساعت بی حالی 


هر روز ماشالله عاقلتر میشی و یه حرفایی میزنی انگار خانم بزرگها و همه رو میخندونی  خدا رو شکر  

میخوام بهت یه کم نقاشی و یا نوشتن یاد بدم چون هم علاقه داری هم مداد یا خودکار رو قشنگ میگیری دایره رو که خیلی خوب میکشی و منم ذوقت میکنم ولی امان از وقتی که روی مبل بنویسی یا روی دست و پات دیگه مکافات دارم برای تمیز کردنش  

اینم چند تا عکس از صحنه های پیکنیک که البته همش در حال خاک بازی هستی









هنوز سیاهی زیر چشمت توی این عکس بعد از پیکنیک اول پیداست





تاخیر نامه و دوسال و سه ماهگی

خوب دوباره بنام خدا از نو شروع میکنیممم 


البته نمیدونم این پست هم پست میشه یا نه چونکه دقیقا دو هفته پیش کلی نوشتم  و عکس آپلود کردم ولی دقیقا زمانی که بایدپست میشد زن عموی دخترک  وقت زایمانش رسیده بود و به من زنگ زدن که برم بیمارستان و این شد که یه نی نی فسقلیه پسر به جمع خونواده اضافه شده 


امروز دیگه قول دادم توی 27 ماهگیت بیام و پست بزارم و از بزرگ شدنت بنویسم 


خوب از تو بگم دخترکم 


این روزها  دیگه خودت شدی خانمه خودت  و من دارم به راحتی نفس میکشم  البته غیر بعضی از شبها که به عادت زمان نوزادیت بیدار میشی  و نق میزنی اونم ساعت 3 یا 4 


عاشق کیف هستی و دو تا کیفه خوشمل داری که از صبح با اونها بازی میکنی و هر جا هر چیزی ببینی میزاری توی کیفت یعنی ما اگه چیزی رو گم کنیم من اول توی کیفت رو نگاه میکنم 


عاشق کارتون هستی و از هر کارتونی یه چیزی یاد میگیری  الان هم روبروی من روی کاناپه دراز کشیدی دستت هم زیر سرت و داری کارتون نگاه میکنی 


خدا رو شکر حرف زدنت کامله کامل شده البته از نوع ترکیش و توی صحبت کردن فارسی همه رو و عالی میفهمی ولی جواب دادنت شکستس اونم چونکه فعلای فارسی رو درست یاد نگرفتی و تلفظ نمیکنی 

فقط باشه  و شد و  رفت و اومد و راحت میگی 


امروز صبح منو بیدار کردی میگم لطفا من مریضم میگه من مریضممم فارسی گفتی و کلی تو قربون من و من قربونه تو رفتم تا تونستم دل از رختخواب بکنم 


دیگه یواش یواش هوا داره سرد میشه و نمیدونم برای زمستون چکار کنیم چون نمیشه بریم پارک که اونم با سرمای آنکارا  خدا بزرگه یه کاریش میکنیم 


قرارمون بود که توی این ماه دوتاییمون بریم ایران و حسابی بمونیم که جور نشده ببینیم خدا بخواد کی میتونیم بریم کلی همه دلشون برات تنگ شده و اگر خدا بخواد دیگه بریم ایران خاله فروغ و بچه هاش هم شیرازن و راحتتتتتت میگردیمممم 


توی پست بعدیم چند تا عکس ازت میگیرم که خیای دوسشون دارم چون پای کامپیوتر بودی و خوابت برده  عروسکاتم توب بغلتتت