یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

پیکنیک

توی این مدت قسمت شد دوباری بریم پیکنیک و به تو خیلی هم خوش گذشت چون تا تونستی خاک بازی کردی  هر روز هم هی میگی بریم پیکنیک بریم پیکنیک لطفااااا 

توی پیکنیک اول که اخرش افتادی و فرداش هم زیر چشمت کبود شد بدجور که خیلی ناراحت شدم بعد از یه هفته تازه خوب شد انگار که زیر چشمت مشت خورده باشه نازی دخترم  


یه چیزی که فعلا فهمیدیم اینه که تازگی ها بد ماشین شدی و بعد یه نیم ساعت هی میگی دلم درد میکنه و بعدش بالا میاری و خوب خیلی سخته چون بعدش کلا تا یکی دوساعت بی حالی 


هر روز ماشالله عاقلتر میشی و یه حرفایی میزنی انگار خانم بزرگها و همه رو میخندونی  خدا رو شکر  

میخوام بهت یه کم نقاشی و یا نوشتن یاد بدم چون هم علاقه داری هم مداد یا خودکار رو قشنگ میگیری دایره رو که خیلی خوب میکشی و منم ذوقت میکنم ولی امان از وقتی که روی مبل بنویسی یا روی دست و پات دیگه مکافات دارم برای تمیز کردنش  

اینم چند تا عکس از صحنه های پیکنیک که البته همش در حال خاک بازی هستی









هنوز سیاهی زیر چشمت توی این عکس بعد از پیکنیک اول پیداست





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد