یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۴۶

سلام به همه دوستای عزیزم
میدونم که درگیر عید و دید و بازدیدین یا رفتین سفر چون خبر رو که میبینم میگه امسال مسافر زیادتر بوده حالا راسته یا دروغ نمیدونم منم بیشتر فیلم و سریالای عیدو میبینم از چاردیواری خوشم میاد قشنگه اون قسمت هم که فرودگاه امام و نشون داد همچین ذوق کردم مثله ندید بدیدها هی میگفتم ا یوکسل اینجا ا یوکسل پارکینگو یادته خلاصه که بی تابم 3 ماهه دیگه بیام وطن
امروزمامانم بهم زنگ زد یه 10 دقیقه فقط امار طلاق فامیل و در و همسایه و دوستو داد چقدر زیاد شده ایشالله سال 89 مثله 88 نباشه و همش عروسی باشه
اینروزا مونسم شده یکتا قربونش برم دیگه حرکتاش از روی لباس پیداست گاهی  شکمم میشه عین مشک دوغ میره و میاد دیشب همچین به دست باباش فشار میداد که گفتم شکمم پاره شد گرچه جمعه پیش ما رو نگران کرد البته به کسی نگفتم مجبور شدم بریم بیمارستان و معاینه و سونو که همچنان برترس من از زایمان طبیعی افزود ولی خدا رو شکر مثله خانم کوچولو ها داشت منو نگاه میکرد و طوریش نبود ولی یه دو ساعتی هول کردیم ایشالله این د و ماه هم بخیر بگذره امین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد