یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

جیغ

ماشالله این دخمل ما یه لحظه نمیشینه یه جا وقتی هم کسی کنارشه دست طرف رو میگیره خودش هم راه رو نشون میده یعنی که بریم ددر اونوقته که اون طرف حالا هرکس میخواد باشه حتی مادر بزرگ 85 ساله باباش باید خانم رو راه ببرن 

 

تازگی ها موقع عوض کردن پمپرزش خیلی اذیت میکنه اصلا اجازه نمیده دیروز با هزار مکافات عوضش کردم بعد نشستیم روی مبل خوابوندمش که جوراب بکنم پاش خودش هم شونه تو دستش داشت بازی میکرد یه لنگه جورابش نبود دیدم تو راهرو افتاده یکتا هم که مشغول بازی بود اصلا فکر نمیکردم که بخواد بچرخه  

با سرعت نور رفتم جورابو برداشتم دیدم یکتا منو نگا کرد و با اجازتون چرخید منم جیغ اااااااااااااا اونم افتاد و از جیغ من شوکه شده بود و همراه من اونم جیغ ااااااااا و انوقت گریه والا خدا رو شکر زهلش نترکید و خدا رو شکر افتاد روی قالی نه روی پارکت و خدا رو شکر با سر نیافتاد  

 

گرفتمش تو بغل و ماچش کردم اونم میگه ماماااااا و گریه  

 

بعدش که آروم شد یادم به صحنه افتادنش اومد که بنده خدا افتاد هیچیش نشد ولی از جیغ بنفش من اونم با من مثله شوکه زده ها جیغ زد  دقیقا قیافش اینجوری بود  

 

شب که رفتیم بالا پیش مامان بزرگش اینا داشتم تعریف میکردم تا رسیدم به جایی که گفتم من اینجوری جیغ زدم یکتا که مشغول بازی بود همچین نگاهی به من کرد و لباشو ورچید و اهن اهن گریه کرد بمیرم الهی چه مامانه بدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد