یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

دلتنگی

چقدر آدم دلش میگیره و از هر چی کار ه بیزار میشه 

اینجایی که دارم دوره میگذرونم الان که ترکی بلدم میفهمم که به هم چی میگن  

مثلا برای خرید از ایران اینقدر دارن به فروشنده ایرانی که مثلا یه شرکت خیلی معروفه ایرانه فشار میارن که بیچاره ها ارزون بدن همش هم میگن تا میتونیم باید بهشون فشار بیاریم چون تو تحریمن مجبورن .... 

حالا حسابشو بکنید پولش میره تو جیبه بابای ترک یعنی تمام سودش برای اینا میمونه و فقط تولید کننده ما مجبورهههه که بفروشه  

یا مثلا از صبح تا الان منتظره یه عکسیم که میل بشه ولی چون سرعت پایینه لود نشده چقدر بهمون میخندن اینها همش باعث میشه که آدم دلش بگیره 

مثلا بعضی شرکتها که ارزون نمیدن میگن که چرااااا نمیدن ارزون اونا که تحریمن بهشون باید فشار بیاریم امروز که ناراحت شدم گفتم همیشه که قرار نیست تحریم باشه بالاخره تموم میشه مجبور نیستن ارزون بفروشن که  

خلاصه دلم میخواد این دو هفته تموم بشه مشکل از اینها نیست خوب دارن کار میکنن و ظبیعی که هر کس ماله مفت میخوادولی چرا از ما سود ببرن؟ 

 

الان دلم برای دخترک بدجوری تنگ شده ..... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد