یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۷۲

امروز اومدم بعد هر گزی یه پست بنویسم البته اگه دخترک بیدار نشه
این هفته سه شنبه رفتیم سفارت تا اسم یکتا رو بزنم تو شناسنامم که تعطیل بود برام جالبه اینا هم تعطیلی های ایران تعطیلن هم تعطیلای ترکیه ساعت کارشونم که از 8 تا 12 چقدر خوشبختن والا
بعد از نا امید شدن از سفارت رفتیم اداره امنیت تا برای یکتا گذرنامه بگیریم نوبتمون فر 2011 بود بری گرفتن عکسش اینقدر زجر کشید منو باباش چسبوندیمش به دیوار بیچاره کلش صاف نمیشد با چه کافاتی یه عکس ازش گرفتن بعد رفتیم پول اریز کردیم بعد گفتن چون مادرش خارجیه وکالت نامه پدر لازمه اینقدر گشتیم تا یه محضر پیدا کردیم اومدیم بیرون دیدیم ماشینمون نیست پارک ممنوع پارک کردیم ماشین و با جرثقیل برده بودن تو اون هوای گرم اتاکسی گرفتیم رفتیم اون سر شهر کلی پول تاکسی دادیم و تونستیم ماشینو پیدا کنیم و 200 دلار جریمه دادیم اومدیم دوباره ادارهامنیت ساعت 3 نوبتمون شده گفتن وکالتنامه مادر هم لازمه تا ساع  4 بیشتر از نیستیم خدا میدونه با چه مکافاتی پاسپورت یه فینقلی حاضر شده
دیروز هم واکسناشو زده و حالا همش بی حاله
خدا رو شکر دختر خوبیه وقتی میخنده چشاش مثله کارتونتی زاپنی یه خط هلالی میشه تقریبا شبیه زاپنیهاس همه میگن شکل منه حالا تا ببینیم بعد چی میشه باباش که کلی حسادت میکنه
وای باباش اینقدر لوسش میکنه تا گریه  میکنه میگه چکارش کردی دخترمو
به ترکی دختر میشه کیز هی میگه کیزیم منم میم کیز میز کیشمش اونم میخنده
ایشالله خدا نصیب همه بکنه حس مادر شدنو امینننننن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد