یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۶۵

سلام به همه دوستای خوبم مرسی از لطفتون و انرزی مثبتتون
یکتا خدا رو شکر بهتره مامانم که اینجاس  خیالم راحته به گفته دکتر هر ساعت مجبوری بهش شیر دادم کمی هم عناب از شیراز مامان گرفته بود خوردم که خدا رو شکر دخترم بهتره
شبها کنار منو مامانم میخوابه یعنی وسطمون خوب طبیعتا بچه ها همه نصف شب بیدار میشن و ونگ ونگ گریه روزای اول خیلی سختم بود ولی لان دیگه راحت بیدار میشم چند تا عکس قشنگ گرفتم که برای خالش  و داییهاش بفرستم ولی قت نکردم ایشالله تو وبلاگ هم عکس جدیدش رو میزارم
با همه تلاشها و سختی هایی که یک مادر میکشه ولی خیلی شیرینه مخصوصا لبخندشون توی خواب ایشالله که دختر ما تا هفته دیگه زردیش تموم بشه و من خیالم راحت بشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد