یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۳۹

بالاخره وقت کردم یه آپ بزارم دیگه این سه ماه آخر بیشتر وقت دکتر و آزمایش دارم دیروز که رفتم دکتر جواب سونو رو دید و گفته 10 روز دیگه آزمایش قند باید بدم تازگی ها از زایمان طبیعی میترسم همش تو فکر سزارین هستم فکر میکنم توان زایمان طبیعی رو ندارم چون خیلی ترسو هستم زود فشارم افت میکنه
امروز صبح در اوج خواب ناز ساعت 9 مادر شوهرم زنگ زد بیا صبحونه اماده کردیم نون مخصوص  خریدم تازس بیا بچت گشنه نمونه رفتم بالا و دو لقمه خوردیم گه استکان چای مادر شوهرم ریخت رو دوتامون از ترس قلبم اومده بود تو دهنم که پدر شوهرم اب داد بهم گفت خیلی ترسیدی جدا خیلی ترسو شدم ترسو بودم بدتر شدم مثلا چند شب پیش یوکسل داشت با هدفون فوتبال گوش میداد تا تیمش گل زد اونم گفت گل از ترس کلی بهش دعوا کردم خیلی بلند هم داد نزد ولی من تمام تنم لرزید به خاطر همین ترسهاس که میگم زایمان طبیعی نمیتونم
میخوام عکس بزارم تو وبلاگم میشه راهنماییم کنید چجوری آپلود کنم
از ایران خدا رو شکر هر روز با خبرم بابام هر روز برای مامانم کارت میخره اونم زنگ میزنه گرچه هر کارتی 10 دقیقه تموم میشه برعکس که با این کاتا با امریکا 1 ساعت حرف میزنن
برای یکتا خانم یه دفتر خریدم از این فانتزیها که قفل هم داره همه عکسای سونو رو توش چسبوندم ازمایش بیبی چک و ازمایش خون کنارشون هم اول با فارسی نوشتم زیرش ترکی و بعد انگلیسی ایشالله بزرگ بشه خوشش بیاد فکر نکنم تا 4-5 سالگی بیشتر ترکیه باشیم چون قصدم رفتن به یه کشور دیگس ترکیه خوبه ولی دوست دارم یه کشور دیگه زندگی کنم هنوز فکرم درگیر استرالیاست ایشالله برم ایران باید یه رزومه کامل بنویسم و اینجا هم کتابای زبان بگیرم و امتحان ایتلس بدم بالاخره نمیشه همش نشست تو خونه و هر روز ساده بگذره امسال هم اینجا یه امتحان میگیرن مثل ادواری خودمون ولی اگه قبول بشی کار دولتی بهت میدن ریاضی و فیزیکشون عین خودمونه و سادهتر زبان هم که اینجا سادس میمونه ادبیات ترک که شاید اینو نتونم به هر حال از چند ماه بعد تولد یکتا تنبلی رو باید بزارم کنار
چقدر سایت آرین ورلد خوبه کلی فیلم و سریال ایرانی داره که هی دانلود میکنم میبینم کارتون مهاجران رو هم قسمت به قسمت دارم میبینم
فیلم دل خون و دباره الی و گناه منو دیدم اواز گنجشکها رو دانلود کردم ولی هنوز ندیدم
بابای یکتا شنبه باید بره استانبول کلی غصه دارم همش دعا میکنم لغو بشه گرچه غیر ممکنه نمایشگاه داره 4 صبح از اینجا میرن که 8-9 نمایشگاه باشن تا ساعت 7 عصر بیاد خونه ساعت 12 شب شده خیلی بده دلم برای کار کردن تنگ شده الان 8 ماهه که کار نکردم اون موقع هی مینالیدم وای صبح زود باید بیدار شم مخصوصا تابستون که ساعت 6 باید کارت میزدیم یعنی 5 صبح بیدار میشدم ولی یادش بخیر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد