یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۲۸

نمیفهمم من در اوج بلوغ جوانی یه جوش هم نزدم حالا که دیگه دارم به سرازیری زندگی میافتم جوش زدم
فقطم یه جای مخصوص داره کنار لبم الان قبلی خوب شده روی خط لبم جوش زده امروز صبح هم حس کردم داخل گلوم دوتا جوش زده هر چی لیمو خوردم رب انار خوردم هیچ به هیچ ببخشید حالتونو بهم زدم ولی میدونید اعصاب ادم خورد میشه
امروز بعد از ظهری که روی تخت دراز کشیدم به این فکر میکردم همیشه سوار ماشین یا اتوبوس بودم اگهیهای روی دیوار نظرمو جلب میکرد همیشه خدا ترحیم روی ترحیم چسبونده بودن همه هم جوون که ادم دلش میسوخت حالا از وقتی اینجا اومدم همچین چیزی ندیدم حتی مردن هم کمه مثلا هر کس که میمیره از مسجد محل بلافاصله اعلام میکنه همه هم پیرن ولی ایران نه
مثلا پدربزرگ یوکسل 90 سالشه مادربزرگش 85 مادر بزرگش یه دندون هم نداره موندم مثلا چجور ماکارونی رو میخوره یا لوبیا یعنی همه چیز میخورن ولی مامان بابای من یا شماها هر کدوم یا چربی دارن یا قند یا هزار مورد دیگه اینجا همه چیز هورمونیه ولی سرطان هر 100 تای دو نفر میگیره بعضی روزها واقعا به این موضوع فکر میکنم خیلی عجیبه به نظرم امار مرگ و میر ایران خیلی زیاده خدا خودش رحم کنه مثلا زنداییم جوون 40 ساله هم سکته مغزی کرده هم قلبی تو جا افتاده یعنی فکرشم نمیشد کرد جالبه پدر شوهر مادر شوهرم قند دارن همیشه قندشون 300 هست ولی هیچ هیچ پرهیزی نمیکنن در حالی که شوهر خاله من سالها شام شبش نون و پنیر و خیار بود نهارشم یه تکه مرغ ابپز اخرشم تو سن 58 مرد
اینم روزگاره دیگه ولی ملت ما خیلی ساده هستن دوسشون دارم برای همه دعا میکنم
دخمل ما هم بابایی هستش تا باباش میاد خونه شلنگ تخته میاندازه درست نوشتم؟
امروز صبح مامان عزیزم زنگ زده کلی پول تلفن داده داره میپرسه این موبایلم مسیجش چطور باز میشه ای باباااا
من برم براشون مهمون اومد نظرهاتونو خوندم بعد جواب میدم همتونو دوست دارم
ها یه چیزه دیگه اینجا همه با هم خوبن الان دور هم میشینن و میخندن فقط شما هم شاد باشین تو جمع خونوادتون بگین و بخندین  مواظب خودتون باشین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد