یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۲۴

امروز بیشتر خوابیدم تا کاری کنم خدا به داد برسه شب تا صبح چشمم به سقفه
یکی از دوستان توکامنتش نوشته اینقدر راحت همه چیزو میبینم
میپرسم به نظرتون من باید چکار کنم؟
دوست من هنوزم هست شبایی که من بخاطر مشکلات قبلیم اشک میریزم و یا منتظر بهونه ای هستم تا دردمو خالی کنم
ولی چه کنم
آره من راحت از استرالیا میگم از شوهر خارجیم میگم چون دیشب از اول زندگیمو مرور کردم از دوران دبیرستان تا الان دیدم همیشه هر چیزی که بهش فکر کردم بهش رسیدم حتی چیزای غیر ممکن
فهمیدم خدا انسان و خلق کرده تا به هر چیزه خوب و بدی که میخواد برسه
فهمیدم مقصر زندگی هر کس خودشه
من اگه جایی تو زندگیم ضربه خوردم مقصر خودم بودم نه خدا خواست نه بنده خدا من دادم دست بنده خدا تا اون بلا سرم بیاد
رسیدن به عشقم غیر ممکن بود اصلا نمیخواستم فکرش و بکنم ولی ذهنم منو به اینجا رسوند
حالا اگه بد باشه خودم بدش کردم اگه خوب بشه خودم صبر کردم
درسته خدا از همه چیز خبر داره چونکه من بندشم و میشناستم مثله پدر و مادرامون که اگه دروغ میگفتیم میفهمیدن
خدا هم راه رو جلوی پای همه گذاشته مطمئنن بده کسی رو نمیخواد اون خالقه اون روحشو به من داده پس دلیلی نداره بگم خدا چراااا من بدبخت شدم
چرا توی ذهن من هزاران هست ولی فقط دلیلشون دست خودمه
حالا با شوهر خارجیم هستم راحت ازش میگم انگار بابامه ولی اگه نیمه خالی رو نگاه کمنم که باید فردا برگردم ایران و روز از نو
اگه میگم استرالیا چون تو ذهنم بوده الان بهش فکر میکنم
مگه این همه انسانهای موفق تو دنیا داریم همه سخت بین بودن
پس اگه جای اوباما مثلا بودیم که زمانی برده جدمون بوده و هنوز هم حتی خود ما سیاه ها رو جور دیگه تصور میکنیم باید الان گوشه ولایتش نشسته بود کار ندارم خوب یا بده ولی به هدفش رسیده مثاله اوباما عادی بود هزاران مثل میتونی پیدا کنی حتی تو چند متری خودت
این فقط فکر من بود میتونه خوب یا بد از دیده هر کسی باشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد