یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۲۰

دیروز یکتا خانم با یه نی  نی دیگه ملاقات کرد البته دو ماه ونیم از خودش بزرگتر بود اونم یه خانم کوچولو به اسم سارا
یکی از دوستان برام کامنت گذاشته بود که اینجا هستن من تو متن قبلی نوشتم فکر میکردم اینجا زندگی میکنن و خیلی خوشحال شدم
شنبه شب با یوکسل باهاش چت کردیم فهمیدم بنده خداها برای کاری اینجا هستن و3 هفته معطل شدن
باهم حرف زدیم و من چند تا ادرس بهش دادم یکشنبه مهمون داشتیم والا دوست داشتم ببینمشون تا یه کم احساس غریبی نکن
همون موقع یوکسل زنگ زد و مهمونی کنسل شد و موکول شد به شب نشینی و منم به دوستم گفتم فردا منتظر ما باشن
ساعت یک ونیم رفتیم هتلشون و بعدش رفتیم پارک یه کمی قدم زدیم وتعریف کردیم ولی هوا خیلی سرد بود ما دو تا هم حامله دیگه بدتر
بعد رفتیم رستوران نهار خوردیم بعد با ماشین یه دوری زدیم و رفتیم مرکز خرید انتارس
ساعت پنج ونیم هم دوستامونو رسوندیم هتل امیدواریم کارشون درست بشه از صبح تا الان یوکسل 2 بار زنگ زده که خبری ازشون داری و منم منتظر خبرشونم
در کل روز خوبی بود دیدن دو تا هموطن و دیگه اینکه فهمیدم شوهرم چقدر معرفت داره چون مطمئنم اگه کسی دیگه بود حتی ایرانی بود اصلا به روی خودش نمیورد همینطور که اون بنده خدا قبلی همیشه میگفت ول کن نمیخواد زیاد دوست بازی کنی زندگیتو چشم میزنن ولی عشقم نه ما الان چند روزه خونه مادر شوهرم هستیم چون داریم خونمونو تعمیر کوچیک میکنیم از دیشب همش نیگه کاشکی زودتر اومده بودن و ما خونه داشتیم میبردیمشون خونمون
به قول دوستم ما ایرانیها تنها کسایی هستیم که هر جای دنیا هم بریم از هم حمایت نمیکنیم ولی مردم دیگه نه انسان دوست ترن شاید دور و بر خودتون هم دیدین یا حتی خودتون گاهی برای کمک به همنوع وهموطنتون شک میکنید
به هر حال دیروز هم به دفتر خاطرات من در تریه پیوست بالاخره روزی دوباره ازش یاد میکنیم
امروز هم داره یواش یواش برف ریزی میباره و من عاشق برف و بارونم  

 

 

yuksel5001@yahoo.com inam email mano hamsaram

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد