یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۸

خوب شکر خدا دیروز رفتم دکتر و نینی هم صحیح و سالم بود الان دوسانت و نیم داره فکرشو بکنین قدرت خدا یه موجود به این کوچیکی سرداشت چشم قلبش که از توی مونیتور بالا و پایین میرفت دست داشت پا داشت انگشتای دستش نقطه نقطه بودن همه اینها رو که ادم میبینه میفهمه جهان و هر چه در اوست از عظمت خالق یکتاست و کی واقعا میتونه ازیه نطفه پست یه انسان کامل خلق کنه پس دنیا اومدن ما واقعا هدفی داره و قسمت و سرنوشت هممون  دست خداست درسته ادم یه وقتایی تو زندگی حسابی نا امید میشه ولی خوب همون گر خدا ز حکمت ببندد دری زرحمت گشاید در دیگری چند سال پیش من چقدر برای بچه دارشدن تلاش کردم اشک ریختم با خدا قهر میکردم ارزو به دل بودم ولی خدا نخواست که بشه امااین کوچولو خیلی اتفاقی بدون هیچ تلاشی وفقط به خواست خدا قدم به این دنیا گذاشت امیدوارم فرزند صالحی باشه امین
این دوروز سرم شلوغ بود ایشاله امشب یا فردا ادامه میدم نوشته هامو دوستون دارم موفق باشین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد