یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

۸

امروز که ایران جمعس و تعطیل همیشه از غروب جمعه بدم میومد خیلی دلگیر بود انگار یه غمی میشست روی دلم ولی شنبه رو دوست داشتم خیلی نو بود
حالا اینجا برعکس غروب جمعه رو دوست دارم چون مثله پنجشنبه شب ایرانه
امروز کار خاصی نکردم فقط رفتم خرید تره بار جمعه بازار الان هم که با بابایی حرف زدیم و انرژی گرفتیم کلمه کودوز یعنی هار از روی شوخی وقتی بابایی یه حرفی رو تند تند میگه مثلا نصیحت اینکه مواظب باش منم میگم ای کودوز بسه اونم میگه من کودوزم باشه بزار بیام خونه
هفته پیش حرکاتی مثله ضربان نبض داشتی ولی این هفته هیچی حس نکردم نگرانم ایشالله فردا که میریم دکتر سالم باشی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد