-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 شهریورماه سال 1392 12:27
دخترک عزیزم اینقدر الان با وجود همه مشغولیتهام دلم خواست برات بنویسم البته که چند روزی هست که مریضی و منم اعصابم خیلی داغونه از مریضی تو و اصلا دست و دلم به کاری نمیره ولی خدا رو شکر امروز بهتر شدی . داریم یواش یواش اماده میشیم برای اومدن مامان جون و باباجون و هممون هیجان دارین هی با بابایی فکرمیکنیم چکار کنیم که...
-
آب تنی تابستانه
دوشنبه 10 تیرماه سال 1392 01:00
امروز رفتیم آکوا پارک برای اولین بار و خیلی بهمون خوش گذشت و از همه مهمتر و بیشتر به دخترک خوش گذشت که دیگه ترسی از آب نداره و اینقدر قشنگ شنا میکرد که کیف کردیم و سرسره آبی هم از همه مدلش رو رفتی از ماله بچه ها بگیر تا سرسره بزرگ با بابایی رفتی خدا رو شکر امرو به خوبی گذشت برامون و روحیه مون خوب شد و امیدوارم بازم...
-
مشکل
جمعه 7 تیرماه سال 1392 23:59
میدونم چه مشکلی از بلاگ اسکای هست نظرات دوستان هست تایید هم میشه ولی توی وبلاگ نشون نمیده خواستم بگم همه نظراتتون رو خوندم یه دنیا از همتون ممنونم که خواننده وبلاگ من هستین و متشکرمممم
-
روزانه
جمعه 7 تیرماه سال 1392 23:46
خوب دوباره سلام و اومدیم یه دالی بکنیم و بریمممم عجب هوایی شده این چند روز گرمه حسابی و ما هم حسابی آب تنی داریم هروز با دخترک البته گرم نه مثله ایران یعنی فعلا به کولر احتیاجی نیست اصلا انکارا بدون کولر رد میشه تابستون خدا رو شکررر از این بابت چون هم خودم هم دخترک از تابستون خوشمون نمیاد مامان بزرگ و بابا بزرگشم رفتن...
-
باباجونم روزت مبارک باشه
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 23:27
امروز روز پدر تو ترکیه و من و تو هم به بابایی تبریکمون رو گفتیم خدا رو شکر میکنیم هر دوتامون که بابای خوب و مهربونی نصیبت کرده که میدونم توی همه مراحل زندگیت پشتت هست اینو وقتی بزرگ شدی و وقتی از خوبی های بابات از دیگران شنیدی میفهمی دخترم
-
شروع سال چهارم زندگی
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 23:04
امیدوارم این پستم رو که برای چندمین باره مینویسم به مشکل برنخوره و پست بشه به هر حال فضای انتخابات بوده و عذر بلاگ اسکای رو موجه میدونم خوب اینقدر ننوشتم و تنبلی کردم نمیدونم از کجا و از چی بگم این وبلاگ برای من خیلی مهم و خاطره انگیز برای همین دوسش دارم ولی نتونستم اونطور که باید بهش سر بزنم دلیل خاصی هم نداره خوب یه...
-
تولد ۴ سالگی دختر عزیزمون نورمون یکتانور
یکشنبه 12 خردادماه سال 1392 16:45
-
happy new year 2013
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 15:19
-
دوباره
شنبه 2 دیماه سال 1391 15:25
سلامی دوباره به وبلاگ دخترم خیلی وقت بود که نیومدم که دلیل داشت یکیش مریضی های خودم بود و افسردگی که به خاطر اون گرفتم و واقعا روزهای بدی بود گرچه هنوز تموم نشده ولی دارم روی خودم کا رمیکنم دومیش هم باز نشدن بلاگاسکای برام بود که بالاخره باز شد خوب از دخترک شیرینم بگم ماه پیش 30 ماهه شدی و برات یه جشن کوچیک و یه کیک...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 20:21
lمرسی از همه دوستای عزیزممم
-
عکس
سهشنبه 18 مهرماه سال 1391 15:37
-
پیکنیک
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 00:23
توی این مدت قسمت شد دوباری بریم پیکنیک و به تو خیلی هم خوش گذشت چون تا تونستی خاک بازی کردی هر روز هم هی میگی بریم پیکنیک بریم پیکنیک لطفااااا توی پیکنیک اول که اخرش افتادی و فرداش هم زیر چشمت کبود شد بدجور که خیلی ناراحت شدم بعد از یه هفته تازه خوب شد انگار که زیر چشمت مشت خورده باشه نازی دخترم یه چیزی که فعلا...
-
تاخیر نامه و دوسال و سه ماهگی
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1391 18:20
خوب دوباره بنام خدا از نو شروع میکنیممم البته نمیدونم این پست هم پست میشه یا نه چونکه دقیقا دو هفته پیش کلی نوشتم و عکس آپلود کردم ولی دقیقا زمانی که بایدپست میشد زن عموی دخترک وقت زایمانش رسیده بود و به من زنگ زدن که برم بیمارستان و این شد که یه نی نی فسقلیه پسر به جمع خونواده اضافه شده امروز دیگه قول دادم توی 27...
-
در روز دوم ماه رمضون ساعت 5 تو گرما ما رو برده پارک
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 01:22
-
یکتا تیپ میزند با انتخاب خودش همه چیزش درسته الا دمپایی هاش
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 12:20
-
چلو کباب بفرمایین
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 21:19
-
صنایع دستی
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 21:15
-
ıهفته فرهنگی ایرن در انکارا
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 21:10
-
این روزها
پنجشنبه 25 خردادماه سال 1391 02:17
خوب خدا رو شکر دوسالگیت رو پشت سر گذاشتی و فصلی دوم زندگیت گذشت دخترم این روزها همش منو تو در کنار هم هستیم با هم میخوابیم با هم صبح بیدار میشیم با هم میریم خرید و تو توی گرفتن وسایل خرید بهم کمک میکنی با اشتیاق انگار که کار خیلی مهمی داری میکنی اینو بگم حالا که با اینجا رسید: چند روز پیش رفتیم خرید و تو یه عروسک...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 00:22
-
روز میلاد تو
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 18:49
عزیزم عمرم امروز به تاریخ ایران روز تولد تو عزیز دل من و بابایی هست هنوز در باور من و پدرت نمیگنجه که اون دختر کوچولوی در رگه ما که در یک شنبه آفتابی قدم به دنیا و دنیای ما گذاشت 2 ساله شده !!! چقدر روزها و ثانیه ها زود گذرن و چقدر ما از اینکه آغوشمون رو برای یه فرشته آسمونی باز میکنیم به خودمون میبالیمممم از صمیم قلب...
-
عکس
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 23:56
شhttp://s3.picofile.com/file/7377979779/Photo0091.jpg http://s3.picofile.com/file/7387806876/Photo0094.jpg http://s3.picofile.com/file/7387807846/Photo0075.jpg
-
روز شمارگی 2 سالگی
دوشنبه 1 خردادماه سال 1391 23:50
دخملکه عزیزم داری فقط یه هفته مونده به دوساله شدنت هنوز هم نمیتونم باور کنم که داره 2 سال میشه و من مادر یه دخترک ناز و مهربون هستم دخترکی که تا صبح بیدار میشه فقط منو بوسه بارون میکنه اینقدر منو محکم میبوسی که از خنده غش میکنم هی میگی مامان پاشووو منم خودمو به خواب میزنم بعد تو موهامو ناز میکنی و میبوسییییی وای که چه...
-
روز شمار دو سالگی
پنجشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1391 00:18
عزیزم دیگه داره یواش یواش به دوسالگیت نزدیک میشی و با یه مادر خسته روبرو هستی که دیر به دیر وببلاگت رو آپ میکنه فکر میکردم نرم سر کار بهتر میتونم بهت برسم ولی از دید خودم از خودم راضی نیستم گرچه که تو خوشگلم هم خیلییییی شیطون شدی و واقعا بعضی وقتها فهموندن یه چیز بهت خیلی سخته خدا رو شکر تونستم از شیر بگیرمت و این...
-
عیدنامه
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 23:08
دخملکم امسال اولین سالی بود که عید نوروز رو در کنار خوانواده مادریش بود و برای 20 روزی حسابی خوش گذروند اگر چه در تمام این مدت تمامی اذیتها به جانب من بود و مجبور شدم دوباره بهش می می بدم و این هفته با تمام سختی دوباره از شیر گرفتمت چقدربه مامان جون و خاله و دایی مهدی و بابا جون و بقیه وابسته شده بودی کلی هم لغت فارسی...
-
عکس
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 22:16
http://s1.picofile.com/file/7288261070/Foto%C4%9Fraf0452.jpg خاطره یک روزه برفی آفتابی بسیارررر سرد
-
مادر و دختری
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 21:19
الان چند روزی هست که دیگه مامانی نمیره سرکار و دوتایی در آغوش هم صبحها میخوابیم بعد بیدار میشیم یه چرخی میزنیم و مامانی صبحونه درست میکنه و دوتایی میشینیم پشت میز و میل میکنیم و هورت هورتتت چایی میخوریم بعدش دوتایی با هم خونه رو تمیز میکنیم بازی میکنیم فکر میکنیم نهار چی بپزیم میریم با هم بیرون خرید و با هم تلویزیون...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 19:19
خواستم این لحظه رو ثبت کنم که تو در کنارمی و داری بازی میکنی و بهت میگم دخترمممم میگی ببببببب میگم عشقم میگی بببببببب بابا میگه یکتامممم میگی ببببببب
-
گوشواره
چهارشنبه 5 بهمنماه سال 1390 14:30
دیروز شدی یه دختر خانم ناز با یه جفت گوشواره نگینی مبارکت باشهههه دخترمممم
-
عکس
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 15:44
این عکس و عکسهای زیر ماله روزی هست که دعوت شدیم بریم خونه دوسته نی نی سایتیمون که خیلی بهمون خوش گذشت و لی الان اونها رفتن ایران و ایشالله بعد از عید دوباره همدیگر رو میبینیم ایشاللههه http://s2.picofile.com/file/7259779565/07012012816.jpg http://s1.picofile.com/file/7259780428/07012012817.jpg ژستای یکتا از طبقه 18