سلام آخرین پنجشنبه سال 88 برای همه دوستام
کلی گشتم تا کیبورد فارسی روی کامپیوتر برادر شوهرم نصب کردم
خواستم یه تبریک پیشاپیش بگم
به همشهری خوبم که همیشه به یادمه امیدوارم امسال رو با شکوه و پیروزی آغاز کنی
به فائزه عزیز که چند تا پستو زحمت کشید و همیشه به من سر میزنه امیدوارم امسال رنگ و بویی تازه برات داشته باشه و شکوفه زندگیت امسال پربارتر باشه
به پرنده خانم عزیز که جز اولین خواننده وبلاگم بود امیدوارم تو عزیز هم در کنار عشقت سال نو رو با روشنی جشن بگیری و سال دیگه تو خونه عشقتون جشن بگیرین
به مریم عزیز که همشهریمه و نی نی در راه داری میدونم امسال برات متفاوته ارزو میکنم با اومدن باران کوچولو زندگیتون شیرین تر بشه
به جینا عزیز که نتونستم زیاد به وبلاگش سر بزنم ولی مثله خواهر کوچیکم دوسش دارم ایشالله امسال سال پر از شادی و موفقیت در تحصیل برات باشه و به هدفهات برسی
به یاسمین عزیز و شوهرش که با دیدن هم کلی خاطره داریم فکر کنم سارا کوچولو اومده باشه امیدورام کانون زندگیتون گرم و پر از شادی و موفقیت باشه
به بهنوش عزیز که همیشه به من لطف داره امیدوارم سال جدید سال تحول و تغییر به بهترین برات باشه
به ستاره عزیز که امیدوارم امسال سال رسیدن به هدفهاش باشه
به خانم معلم عزیز که معلم کودکان استثنایی امیدوارم امسال پرتوان تر و با انرزی تر باشی و به خواسته هات برسی
و به همه و همه هر کس که وبلاگو میخونه تبریک میگم و از خدا سال بهروزی و پیروزی برای همه ارزو دارم
منم سفره هفت سین چیدم شیرینی هم پختم و شاید شوقم برای نوروز بیشتر از ایران باشه امسال به خاطر دخترم و شوهرم سعی کردم کامل باشه اخه شوهرم هم اولین ساله که با نوروز اشنا میشه و باید بهش نشون بدم فرهنگ ما ایرانیها چقدر بزرگه
salam be hamegi
inja ta hafte pish bahari bood amma dobare sarma omade
shabake khabar ro mididam didam hame dar hale kharidan
dolat ham tosiye mikard kam kharid konid
manam chon sale avale ke tanham va hamchenin eyd ham nadarim vali be khater dokhtaram sofre mizaram
dishab ham ye mahi goli khoshgel barash kharidam
tanha chizi ke nadaram samanoo hast va sabze adas ro hafte pish 4 rooz khis kardam darigh az ye rishe
ishallah gol mikharam jaye sabze
nemidonam saat chand iran sal tahvil mishe?
man ke dooram vali hayajan daram hatman shoma ha ham hamintor
taze aroosa barashon eydi miyad
nini darha ba nini hashon sar sofre hastan
har lahze ke yadam be eyd miyad faght doa mikonam baraye hame mardome keshvaram ke sale khobi dashte bashan
rasti emsal sale chi hast?
ye chizi begam vali shayad shirni pokhtam noon berenji
emrooz arde berenj gereftam hala az ketab bayad negah konam omidvaram khob beshe
familam ke eyd nadaran va rooz eyd hame miran mazar doa mikonam sale dige zamane eyd beshnavam ke aroosi kasi dar rahe yani sale 1390 yani 10 sale dige 1400 mishe? raghame ajibiye
yekta khanoom ma ham dishab ye lagadai bara babash mizad ke goftam shekamam pare shod baraye man yavash lagad mizane vali neshon dad dokhtare babaee hastesh ey bala dishab bara yekta ham ye lebase sarhami gereftam khodam ham shalvar jeen bardari babaye bache ham boloz o pirahan masalan ma ham kharide eyd kardim
movazebe khodetoon bashin makhsosan charshanbe sori hesabi az atish beparin
salam be hamegi alan in posto gozashtam omadam khone doostemon
ishallah net dorost beshe rahat ap konam
az khabar begam khabare khobi nadaram
3 rooz pish khab didam zang zadam khonamon mamanam goft ke khaharam to bimarestane halesh bade
az khab pashodam delshore dashtam shab ba yuksel raftam kart kharidam zang zadam khonamon kasi goshi ro bar nadasht mobilhashon ham khamosh bood
dige ghalbam dasht miyomad to dahanam
zang zadam khaharam ke onam ba koli takhir javab dad goftam chera maman goshi bar nemidare
ke goft amme nazaninam fot shode khali nagahani
inam az darde ghorbate ke adam az hame doore
zang zadam dadasham didam sedaye ghoran miyad khaili tarssidam
kholase ke roozhaye ahkare farvardin amme kochikam fot shod
shab koli gerye kardam na baryae inke morde chon marg haghe baraye inke donye cheghadr kotahe engar dirooz bood ke on javoon bood o ma bache miraftim khonashon bazi mikardim vali dar ye cheshm be ham zadan hame chiz zood gozast
man hata 1 sale nadidamesh be khatere jariyane talagh o badesh ham omadan be inja
montazer boodam beram iran khone hame ba bacham beram vali..........
doostaye golam movazebe khodetoon bashin bazam miyam minvisam
az hamatoon mazerat mikham ke webloghatoon ro nakhondam
bebakhshid
eydetoon ham mobarak
سلام به دوستای عزیزم در چه حالین ایشاله که همگی خوش باشین من و دختری و بابای دختری خوبیم این دو روز تعطیلی اتاق یکتا رو رنگ زدیم و یه رنگ لیموی باز زدیم قشنگ شد اگه خدا بخواد اردیبهشت سرویس خوابشو میخریم میخوام برای هفت سین سبزه سبز کنم البته اگه سبز بشه چون ایران که بودم هیچ وقت خوب نشد پشه میزد یا بو میداد چند روز پیش سبکه جام جم آموزش داد البته عدس. امروز عدس خریدم الان خیس کردم امیدوارم کچلی نشه پارسال عید خریدی نکردم و سال تحویل خونه بابام بودیم شوهرم هم رفت قشم منم در کنار اعضا خونوادم هفته رو گذروندم مادر شوهرم آمریکا بود یکی از خواهر شوهرام رفت مالزی بعد از 13 هم که طلاق و ماجراهاش سال قبلش و سال قبلترش که پذیرای 5 خونواده شوهرم بودم یادمه جا برای خواب نبود و مردها میرفتن کنار دریا میخوابیدن چون خونمون به دریا 5 دقیقه پیاده بود وای که اون چند سال از عید متنفر بودم هر 2سالش تا لحظه آخر میگفتن نمیایم بعد تا سال تحویل میشد بوشهر بودن منم که سر کار بودم تا ساعت 2 بعدش خسته باید پذیرایی میکردم آشپز خونه شلوغ حمام بچه ها میرفتن دریا بعد با لباسای شنی تمام حمام شن میشد خدا شاهده هیچ وقت به روشون اخم نکردم اینقدر پذیرایی میکردم که الان یادم میاد بیشتر ازشون متنفر میشم چون من تو اون زندگی براشون کارایی کردم که فقط خدا میدونه الان یک درصد اون کارها رو برای یو کسل یا خونوادش نکردم ، یادمه تازه گلیم فرش اومده بود بازار سال 86 با عیدی اداره و حقوقم 4 تخته برای خونه خریدم یک میلیون و نیم. همون سال من اداره بودم دختر سه ساله خواهر شوهرم با ماژیک قرمز در نبود بزرگتراش که معلوم نبود کجا بودن دو تا از فرشا رو از خجالت درآورده بود و نقاشی کرده بود هی بگذریم درد زیاده ولی وجدانم راحته به همه خوبی کردم ایشاله عروس بیارن تلافی کنه براشون ولی خوبی به کنار پولایی رو که تو اون زندگی ازم رفت حلال نمیکنم خوب اینم یادی از اعیاد بود که از ذهنم گذشت میگن دعای زن باردار زود اجابت میشه دعا میکنم تو زندگیتون هیچ وقت پشیمونی نداشته باشین و از کنار شوهر و یا خانمتون و عشقاتون نهایت لذتو ببرین. منم برم شام شبو حاضر کنم و وسایل پذیرای چون مهمون داریم به صرف چای
سلام به همه دوستای عزیزم خیلی دلم براتون تنگ شده فعلا که از طریق میل پست میفرستم وبلاگهاتونو میخونم ولی کامنت باز نمیشه پس تو وبلاگ خودم براتون کامنت میدم امروز هم تعطیل بودین به خاطر تولد حضرت محمد اینجا این جشنا اسمش قندیله و هفته پیش جشن بود نمیدونم دلیلش چیه که فرق داریم تو این تاریخها به هر حال خیلی براشون مهم بود همه شبکه ها تو مساجد جشن داشتن و پخش مستقیم یعنی از ساعت 7 تا 11 مولودی بود بعد قرائت قران بعد هم دعا برای مسلمانای دنیا و تموم خونواده ی یوکسل رفتن مسجد ما دوتا از تلویزیون دعا خوندیم به یوکسل میگم چرا چیزی نمیخورن
گلوشون ملت خشک شد میگه مگه شما تو مسجد چیزی میخورین
گفتم آره گفت این که گناه مسجد محل عبادته و تفکر گفتم شاید یکی آب خواست گفت پس سقای تو حیاط برای چیه میرن بیرون آب میخورن تو دلم گفتم خبر نداری ایران بیشتر بخور بخوره تا دعا و ثنا من از بچگی یادمه همیشه بیشتر چشم مردم تو خوراکی بوده تا گوش دادن دعا و نوحه همه هم میگن نه برای تبرکه از مسجد گذشته همین سفره ابوالفضل قربونش برم تا دعای توسل تموم میشه بفرما میزنن سفره غیب میشه دست آخر چند تا قاشق چنگال هم غیب میشه به نیت گرو بگذریم بوی عید میاد یا نه؟ منم یکشنبه میخوام عدس سبز کنم ایشاله سال 89 سال خوب برای همه باشه
بالاخره وقت کردم یه آپ بزارم دیگه این سه ماه آخر بیشتر وقت دکتر و آزمایش دارم دیروز که رفتم دکتر جواب سونو رو دید و گفته 10 روز دیگه آزمایش قند باید بدم تازگی ها از زایمان طبیعی میترسم همش تو فکر سزارین هستم فکر میکنم توان زایمان طبیعی رو ندارم چون خیلی ترسو هستم زود فشارم افت میکنه
امروز صبح در اوج خواب ناز ساعت 9 مادر شوهرم زنگ زد بیا صبحونه اماده کردیم نون مخصوص خریدم تازس بیا بچت گشنه نمونه رفتم بالا و دو لقمه خوردیم گه استکان چای مادر شوهرم ریخت رو دوتامون از ترس قلبم اومده بود تو دهنم که پدر شوهرم اب داد بهم گفت خیلی ترسیدی جدا خیلی ترسو شدم ترسو بودم بدتر شدم مثلا چند شب پیش یوکسل داشت با هدفون فوتبال گوش میداد تا تیمش گل زد اونم گفت گل از ترس کلی بهش دعوا کردم خیلی بلند هم داد نزد ولی من تمام تنم لرزید به خاطر همین ترسهاس که میگم زایمان طبیعی نمیتونم
میخوام عکس بزارم تو وبلاگم میشه راهنماییم کنید چجوری آپلود کنم
از ایران خدا رو شکر هر روز با خبرم بابام هر روز برای مامانم کارت میخره اونم زنگ میزنه گرچه هر کارتی 10 دقیقه تموم میشه برعکس که با این کاتا با امریکا 1 ساعت حرف میزنن
برای یکتا خانم یه دفتر خریدم از این فانتزیها که قفل هم داره همه عکسای سونو رو توش چسبوندم ازمایش بیبی چک و ازمایش خون کنارشون هم اول با فارسی نوشتم زیرش ترکی و بعد انگلیسی ایشالله بزرگ بشه خوشش بیاد فکر نکنم تا 4-5 سالگی بیشتر ترکیه باشیم چون قصدم رفتن به یه کشور دیگس ترکیه خوبه ولی دوست دارم یه کشور دیگه زندگی کنم هنوز فکرم درگیر استرالیاست ایشالله برم ایران باید یه رزومه کامل بنویسم و اینجا هم کتابای زبان بگیرم و امتحان ایتلس بدم بالاخره نمیشه همش نشست تو خونه و هر روز ساده بگذره امسال هم اینجا یه امتحان میگیرن مثل ادواری خودمون ولی اگه قبول بشی کار دولتی بهت میدن ریاضی و فیزیکشون عین خودمونه و سادهتر زبان هم که اینجا سادس میمونه ادبیات ترک که شاید اینو نتونم به هر حال از چند ماه بعد تولد یکتا تنبلی رو باید بزارم کنار
چقدر سایت آرین ورلد خوبه کلی فیلم و سریال ایرانی داره که هی دانلود میکنم میبینم کارتون مهاجران رو هم قسمت به قسمت دارم میبینم
فیلم دل خون و دباره الی و گناه منو دیدم اواز گنجشکها رو دانلود کردم ولی هنوز ندیدم
بابای یکتا شنبه باید بره استانبول کلی غصه دارم همش دعا میکنم لغو بشه گرچه غیر ممکنه نمایشگاه داره 4 صبح از اینجا میرن که 8-9 نمایشگاه باشن تا ساعت 7 عصر بیاد خونه ساعت 12 شب شده خیلی بده دلم برای کار کردن تنگ شده الان 8 ماهه که کار نکردم اون موقع هی مینالیدم وای صبح زود باید بیدار شم مخصوصا تابستون که ساعت 6 باید کارت میزدیم یعنی 5 صبح بیدار میشدم ولی یادش بخیر
امروز رفتم بیمارستان پلی کلینیک که مخصوص همه مدل سونو و عکس هست خیلی شلوغ بود ولی بالاخره بعده 2 ساعت نوبتم شد دکتر هم مرد بود من دکترای مردو از همه لحاظ بیشتر قبول دارم دکترای زن بدجنسن یعنی دلشون نمیاد حرف بزنن خلاصه این دکتر انگلیسی میدونست و گفت اهل کجایی گفتم ایران گفت اذری هستی گفتم نه فارسم گفت فارسا خیلی خوبن من چندبار درخواست دادم برم ایرا ن چون کارم دولتیه نمیزارن نرفتم ایران ولی شنیدم دیدنیه منم حس وطن دوستیم گل کرد و هی وصف ایرانو گفتم
خدا رو شکر یکتا همه چیش خوب بود بی تربیت باسنشو کرده بود به دکتر و فقط پشت خانمو دیدیم بعد از 10 دقیقه یه نیمرخی نشون داد نفهمیدم شکل کیه عکس سونو هم ندادن گفتن به کسی نمیدیم فقط جوابو دادن که نرماله
پناه بر خدا چقدر کیست زیاده اینجا قبله من یه خانمه تو سینه هاش کلی کیست بود همراه منم یه خانم حامله بود دختر داشت و ماه اخرش بود جگره نی نی کیست داشت ایشالله که خدا همه رو شفا بده
اینجا دوباره هواسرد شده دیروز بارون بود تا امروز صبح
سلام تقریبا نیمه بهاری به همگی شما دوستای خوبم میدونم که امروز اول اسفنده و تقریبا از 10 روزه دیگه بساط خونه تکونی و خرید دارین ایشالله که به شادی باشه سال 88 که برای من خیلی زود گذشت نمیتونم بگم سال خوب یا بدی بود ولی سالی بود که خیلی پر مشغله بودم جریان طلاق و ازدواج و بچه دار شدن من هر سال عید خونه بابام میرفتم به غیر از سال 85 که فکر کنم ساعت 12 شب عید بود اون سال یعنی 84 اسفندش جریان اعتیاد شوهر سابقم محمد رو فهمیدم که خودش بعد از چند بار مچگیری بهم گفت یادمه برای سفره هفت سین چون تنها بودم برای اینکه فکرای منفی از سرم دور بشه مدل مروارید روی جام کار کردم که نقره ای بود و قشنگ اونشب هم سبزی پلو با ماهی پختم یادمه سال که تحویل شد تا زنگ زدم مامانم زدیم زیر گریه حالا شیراز هم بودم خدا میدونه امسال زنگ بزنم چی میشه دوست دارم هفت سین درست کنم سبزه بکارم چون نمیخوام هیچ وقت فراموش کنم بالاخره یکتا هم باید یاد بگیر ه دوست دارم با فرهنگ ایرانی بزرگ بشه و تمام سعیم رو میکنم درسته اینجا متولد میشه باباش ترکه ولی میخوام مثله دختر ایرانی باشه
دیروز رفتم سفارت ایران یه وکالتنامه بدم برای بابام به خاطر یه سری کار تو ایران که برام انجام بده شد 100 یورو فکر کردم گرونه ولی بقیه ایرانیها گفتن ایران گرونتر از این میشه خلاصه تا وقت داشتم پرسیدم به دخترم شناسنامه ایرانی میدن که گفتن نه فقط اسمش تو شناسنامت ثبت میشه اینم درصورتیه که من هنوز اسم یوکسل تو شناسنامم نیست پرسیدم اسمشو ثبت کنید که گفتن اونم یه پروسه داره یعنی دوباره باید ازمایش بده برگه تجرد بگیره برگه اجازهازدواج با منو بگیره گواهی مسلمان بودن بگیره و یه سری مراحل دیگه بعد از تکمیل دوباره عاقد مارو عقد کنه خنده داره با بچه تو شکم میترسم انجام ندیم بعد دردسر بشه فعلا که من برای ایران زن مطلقه مجردم
یوکسل یه دایی داره 12 سال بچه دار نشدن کلی عمل و دارو و غیره انجام دادن تا با با چندبار ای وی اف یه دختر گیرشون اومد که الان 12 سالشه خیلی هم دوسش دارن قدرت خدا دیشب زنگ زد گفت حاملست اینقدر خوشحال بود اینم خواست خدا دوستان هر چیزی رو خودش هروقت صلاح دونست میده حال این خانم تو سن 42 حامله شده بدون دارو
زنگ میزنم پسر خواهرم 6 سالشه میگه خاله از دستت عصبانی هستم مگه خدا بهت عقل نداده که شوهر خارجی کردی ما نتونیم باهاش حرف بزنیم اینم نصیحت بچه خواهر
سفارت ایران نزدیک هتل هیلتونه و جای با کلاس اینجا دیروز یه مقدار پیاده رفتیم وای چه ادمایی دیدم چه تیپهایی تا به حال فکر میکردم اینا هم مثله ایرانیها هستن ولی پولداراشون اصلا یه شکل دیگه هستن یه پیرزنه دیدم بوت بنفش کیف بنفش شال گردن بنفش عینک بنفش سگش هم قلادش و لباسش بنفش فکر کنم 100 سال داشت
بیچاره پیرزنای ما گوشه خونه افتادن یا بری شاهچراغ اون گوشه نشستن و خیره به ادما شدن و حتما فکر مرگ میکنن البته پیرزنای ما 60 سالشونه مگه نه
اینم بگم رو دلم مونده وای خواهرشوهر اینقدر جارو میکنه و میشوره و پنجره پاک میکنه اعصاب من خرد میشه هروقت میام بالا اگه خونس داره تمیز میکنه قربون خودمون که تا خونه بابامونیم از حریم اتاقمون دور نمیشیم یه چیزه دیگه هم بگم این حرف بین همشونه پولدار و فقیر نداره دختر که سنش 26 رد میشه اگه شوهر نکرده باشه فکر میکنن مشکلی داره خدا رو شکر ایران دیگه این حرفا قدیمی شده
ها یه چیزهدیگه میگن حامله ای مو کوتاه نکن بده منم با اجازتون برای بهار کوتاه میکنم بهشون گفتم سبش ؟ یعنی دلیلش گفتن نمیدنیم گفتم مگه ادم عقل نداره اینا خرافس ما که رسم نداریم
چه حرفا
راستی یه خواب دیدم میگن تعبیرش جنگه ولی خدا نکنه خواب دیدم ایرانم خونه بابام اینا هوا گرم بود عین شرجی بوشهر اومدم بیرون دیدم داره برف میاد ولی هوا گرمه بدجور بعد بعضی دونههای برف میشستن زمین ذوب میشدن یا اتیش میگرفتن بعد دیدم مردم فرار میکنن هیچ چیز گیر نمیاد همه تو خونه موندن مخصوصا اب نبود همسایمونو دیدم با ماشین دارن میرن میگن میریم مالزی به هر حال بد بود اگه تعبیرشو میدونین بگین
به یوکسل گفتم اگه جنگ بشه یکتا رو میدم بهت میرم پیش خونوادم گفت حتماااا کار خوبی میکنی که میزارم بری به جای اینکه بگی خونوادم بیان خودت میری
ایشالله که هیچ جنگی نشه ما که بچه جنگ بودیم خاطرات بدی داریم