دیروز به خاطر کاری باید میرفتم وزارت خارجه ترکیه و محضر و دارالترجمه به خاطر همین تصمیم گرفتم که یکتا رو هم ببرم برای همین به عمش گفتم بیاد که هم یه گشتی بزنیم هم یکتا رو بگیره موقع رانندگی گرچه بماند که کلی حواسم رو پرت میکرد / پشت ساختمان وزارت خارجه مثلا یه پارک کوچیک بود که رفتیم اونجا و قرار شد یکتا با کبوتر ها بازی کنه و منم برم دنبال کارم چون هوا گرم بود برای خودمون بستی مگنوم خریدیم برای وروجک شیر توت فرنگی ولی مگه راضی شد که شیر بخوره الاااا که منم بستنی میخوام حالا عکساشو ببینید که چجوری بستنی میخوره