توی کارم یه گره خیلیییییی بد افتاده به حساب اعتمادی که به یک ایرانی قابل اعتماد کردیم و این وسط من باید پاسخگو باشم چونکه من ایرانیم .............
امروز ایران روز مادر و روز زنه این روز رو به همه مادر های سرزمینم تبریک میگم
به عزیزای خودم مامان جونم خواهر عزیزم تبریک میگم
امسال که خودم مادر شدم تازه قدر ذره ذره محبت های مادرمو بیشتر درک میکنم 30 سال از عمر من گذشته و 30 سال زحمت و فکر و دغدغه من رو داشته و میدونم که هنوز هم دلنگرانه منه اینو از تلفن هایی که هر روز بهم میزنه میفهمم و همیشه از خدا میخوام که بهش سلامتی بده درست یادمه پارسال دقیقا 10 روزه دیگه مامانم اومد پیشم از قبل بلیطش رو برای یه هفته قبل از زایمان من گرفته بود ولی من زود زایمان کردم
قشنگ یادمه شب اول که بستری بودم بهش خبر ندادم چون میدونم چقدر نگران میشه فقط روز عمل نیم ساعت قبلش برای اینکه شاید انسانه دیگه مردم بهش گفتم و چقدررررررر اشکککککککک میریخت و الان میتونم حالشو درک کنم
مدت 20 روزی که پیشم بهترین کمک حالم بود
مادر هیچ وقت تمام محبت هایی رو که برام کردی در طول این 30 سال از یاد نمیبرم و امیدوام خدا به من قدرتی و توانایی بده که بتونم همه خوبیهاتو جبران کنم ان شالله
دو موجود هستی گرامتر است
یکی میهن و دیگرش مادر است
ستایش کنم زن که او مادر است
که مادر سزاوار زیب و زر است
تو ای مادر من نوای میهن من
کنم خواب در آغوشت ای سرور من
روز شنبه عروسی عموی یکتا هست و همه در حال تدارک مراسم
برای یکتا جونم لباس عروس خریدم اینقدر قشنگه مثله فرشته ها میشه عکسشو حتما میزارم کفشش سفید تل سفید وای خیلی ذوق کردم حالا فکر میکنم چقدر پدر مادر هامون وقتی بزرگ میشیم و عروس میشیم تو لباس سفید میبیننمون ذوق میکنن ما هم تو بچگی لباس عروس پ.شیدیم و چقدر زود گذشته درسته؟؟؟
در تدارک تولد هم باید این هفته باشم دیروز رفتیم مدل کیک دیدیم قشنگ بودن ولی چقدر گرونه اینجاااا به پوله ما کیلویی 22000 تومن من تا جایی که یادمه ایران بهترین سفارش که با گردو و موز و میوه باشه کیلویی 8000 تومن بود درسته که؟ حالا نه 10000 تومن دیگه 22000 هزار تومن خیلیه مثلا برای 5 کیلو باید 110000 تومن بده وای خیلیه!!!!!!!!
باید دوباره پرس و جو کنم یه راه دیگه هم هست که کیکو عمش درست کنه مربع شکل بعد عکسشو بدم بیرون ژلاتینی در بیارن و خودمون کیکو تزیین کنیم نمیدونم میتونم یا نه ؟؟؟؟!!!
دیگه اینکه این روزها خیلی خسته ام کار کردن خیلی خوبه ولی وقتی یه گره تو کار میفته و همه از تو راه حل میخوان چونکه مثلا طرف ایرانی بوده و اینکه منم ایرانیم من باید راه حل بدم و اینکه طرفه ایرانی هم میگه مگه خانم از ایران خبر نداری وضع چجوریه ؟ نمیشه که همه جیزو طبق اونی که گفتیم بشه که
آخه منم میگم من میدونم بنده خدا ولی مگه اینهایی که اینجا کار میکنن یا اون طرفی که تو ایتالیا نشسته و با اینترنت داره سالم و درست کار میکنه این چیزا سرشون میشه
مگه میفهمن که ما تو ایران تا حق فسخ نگیریم معامله نمیکنیم حتی کوچکترین مبالغ
مگه میفهمن که تو ایران حرف مرد یکی نیست
مگه میفهمن تو ایران شب که بخوابی صبح پاشی اونی که دیروز میشناختت امروز نمیشناستت
مگه میفهمن سیر صعودی قیمت هردمبیله و مثلا امروز اگه 200 باشه ممکنه فردا بشه 20000
همه این موارد هست و کسی هم خبر نداره این وسط اعصاب خردشدنش برای منه
چمیدونم والله کار کردن به ما هم نیومده که حداقل شانس داشته باشیم......
اینم یه عکس از 6 ماهگیش و نمایی از زمستان ترکیه که در سرتا سر زمستان مجبوریم اینقدر بچه رو بپوشونیم از بس سرده
اینم یه عکس از 6 ماهگیش و نمایی از زمستان ترکیه که در سرتا سر زمستان مجبوریم اینقدر بچه رو بپوشونیم از بس سرده
روز یکشنبه اینجا روز مادر بود و خیلی حسسسس قشنگی بود وقتی همه بهم تبریک میگفتن حتی همکارها که برای من و یه همکار دیگم که اونم بچش همسنه یکتاست یه جشن کوچیک گرفتن
ولی بهترین بهترین هدیم در روز مادر راه رفتنه یکتا بود اونم بطور ناگهانی
چون رفته بودیم با یوکسل خرید یکتا پیش مامان بزرگش اینها بود بعد که برگشتیم همه با هیجان گفتن مژدههههه یکتا راه میره و واقعا لحظه شیرینی بود برام خدایا شکرت و نصیب همه بشه ان شالله
دیروز که میومد سر کار تو دولموش که سوار بودم ردیف جلوم یه دختر و پسر جوون حدود 21-22 توجهم رو جلب کرد داشتن آدرس میپرسیدن از راننده اولش توجه نکردم ولی بعد مشکوک شدم شاید ایرانی باشن اونم به این دلایل که
1- پسره مثه مغرورها معلوم بود ازش که انگار تازه اومده یه کشوره دیگه فکر کرده چه خبره تو هوای بارونی عینک آفتابی زده بود و کیفشم گذاشت رو صندلی کنارش که کسی نشینه نمیدونه اینجا از این خبرا نیست چون دقیقا یکی بهش گفت کیفتو بردا تا بشینم
2- دختره دماغش عملی بود اونم طوری که داد میزد تازه عمل شده
به هر حال باهاشون حرف زدم که ادرس کجا رو میخواهین گفتن سفارت کانادا گفتم اشتباه سوار شدین ولی یه راه هست سر یه خیابون میگم پیاده بشین ولی این انتهای اون خیابونی هست که میخواهین و یک طرفه هم هست به هر حال کلی تشکر کردن
وقتی پیاده شدن تو دلم گفتم کجا میخواهین برین فکر کردید مثلا برید کانادا چکار کنید هر جا برین آسمون همون رنگه ولی تو مملکت غربت که نه پول داشته باشی نه آشنا نه آگاهی به نظر آسونه؟
امیدوارم خدا کمکشون کنه
رفتن به یه کشوره دیگه اگه برای پیشرفت باشه خوبه ولی منوط به اینه که حداقل پشتوانه و یاری داشته باشی مثلا بدونه اونجا یه گارانتی داری ولی صرفه اینکه فقط باید از ایران بریم اشتباه هست
یه راهنمایی میخوام من هر کاری میکنم که عکسهای اپلود شده رو بزارم تو صفحه وبلاگ نمیشه خیلی بزرگ میشه
در ضمن میخوام از عکسای یکتا از موقع تولد تا الان که داره میشه یکسالش بزارم تو وبلاگ اگه میشه راهنماییم کنید
یه راهنمایی میخوام من هر کاری میکنم که عکسهای اپلود شده رو بزارم تو صفحه وبلاگ نمیشه خیلی بزرگ میشه
در ضمن میخوام از عکسای یکتا از موقع تولد تا الان که داره میشه یکسالش بزارم تو وبلاگ اگه میشه راهنماییم کنید
دخملکم 11 ماهه شده با 6 تا دندون موش موشیییی که دوتاش کوچولوهه
این ماه تولد دخترک شیطون بلای منهههه اینقدر وقتی بغلش میکنم فشارش میدم که جیغش در میاد
شده یه دختر وروجک که اصلا یه ثانیه نمیشینه همش در حال حرکته فکر کنم بیش فعال باشه
عاشقه موهاشم وقتی از خواب بیدار میشه انگار برق گرفته ها همش سیخ شده تو هوا بلند میشه با دو تا دست کوچیکش چشماشو میماله بعد اگه سرحال باشه لبخند تحویل میده اگه نه بی حوصله باشه لباشو ورمیچینه و اه اه میکنه قربونششش برممممم
من یه خطا کردم پشت دستمو گذاشتم تو دهنش ببینم دندون میگیره دیگه چشمتون روز بد نبینه کافیه یه جایی از بدنم پیدا بشه میدوه که دندون بگیره منم جیغ میزنه و اونم از خنده ریسه میره
وقتی بهش میگیم گلللللللل( فوتبال) روی دوتا پاش بلند میشه دوتا دستشو میگیره بالا میگه اوووووووول
بعضی وقتها هم با کف دستش شاپ شاپ میزنه تو صورتت
موهامو اگه دستش بیاد هم میکشه جانانه
دیگه دیگه؟؟؟
وقتی میریم مهمونی باوقار میشینه تو بغلم و خودشو از ترس میچسبونه بهم
لی لی حوضکو که براش میخونم بعد خودش میخواد بخونه دو دستشو میاره با یه انگشتش میزاره تو دست دیگش و یییی میکنه
این ماه عروسی عموش هم هست میخوام براش لباس عروسی بگیرم ایشالله
مرسی از دوستای گلم پرنده جونم مامان باران خانمی زهرا جونم وفائزه جون
خدا رو شکر روحیم خوب شد این مدلیه دیگه چند دقیقه قبل تو یه سایت مطلبی دیدم که واقعاااااا منو برد به سالهای بچگی و کلی کیفففف کردم یادش بخیر الن یه قسمتیشو میزارم:
!؟!؟!؟! شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد. شما یادتون نمیاد، آخر همه فیلم ویدئوها شو ضبط میکردن. شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم. شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم! . شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن! . شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم ***
شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم. شما یادتون نمیاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!! . شما یادتون نمیاد اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟ شما یادتون نمیاد، این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله
شما یادتون نمیاد سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شک…ر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه. شما یادتون نمیاد: ستاره آی ستاره پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟. دیدمش از اونجا رفت اون بالا بالاها رفت بالا پیش خدا رفت. خدا که مهربونه پیش بابام میمونه. گریه نمیکنم من که شاد نباشه دشمن . شما یادتون نمیاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش
شما یادتون نمیاد، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد. شما یادتون نمیاد چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند. شما یادتون نمیاد… فیلم ویدئو که یواشکی زیرپیرهنمون قایم می کردیم؛بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س!. شما یادتون نمیاد اون سریالی که مرد دوچرخه سوار میگفت دریا موجه کاکا دریا موجه (دریا با کسره د ). شما یادتون نمیاد…جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!. شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت. شما یادتون نمیاد…تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم***
شما یادتون نمیاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید تموم داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره. شما یادتون نمیاد،انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…. شما یادتون نمیاد، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر. شما یادتون نمیاد به زور می بردنموم نماز،ما هم برای اینکه نریم می رفتیم تو دستشویی ها قایم می شدیم!. شما یادتون نمیاد، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!. شما یادتون نمیاد, سریال روزی روزگاری که پخش میشد تیکه کلام رایج بین مردم شده بود “التماس نکن”. شما یادتون نمیاد، تو بلفی و لیلیبیت. عمو دکتره همیشه مست و پاتیل بود! دماغش همیشه قرمز بود و بطزی مشـ.روبـش دستش!. ***
***شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون. شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی. شما یادتون نمیاد آتروپات رو که گرم میکرد. شما یادتون نمیاد ولی سره کلاس انشاء که میشد اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولی اگه ننوشته بودیم زنگ استراحت دل درد میگرفتیم!. شما یادتون نمیاد اون وقتا واسه ختنه کردن دکتر نمیرفتیم که…یه دونه اوستا کار میومد با یه قیچی!. شما یادتون نمیاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود. شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!. شما یادتون نمیاد دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد*
***شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون. شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی. شما یادتون نمیاد آتروپات رو که گرم میکرد. شما یادتون نمیاد ولی سره کلاس انشاء که میشد اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولی اگه ننوشته بودیم زنگ استراحت دل درد میگرفتیم!. شما یادتون نمیاد اون وقتا واسه ختنه کردن دکتر نمیرفتیم که…یه دونه اوستا کار میومد با یه قیچی!. شما یادتون نمیاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود. شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!. شما یادتون نمیاد دبستان که بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می کرد*
شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم همیشه وقتی دامن می پوشیدیم . مامان مرتب تذکر می داد درست بشین دختر!!. شما یادتون نمیاد! روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن. شما یادتون نمیاد:قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم. شما یادتون نمیاد تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا. دِریا موجه. شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز
امروز خیلی احساس دلتنگی دارم درست مثله عصرای جمعه ایران
چقدر دلم برای خانوادم تنگ شده خیلییییییییی اما چاره چیه ؟؟؟؟؟؟ دلم میخواست الان همین الان کنارشون بودم با هم چایی میخوردیم و درد دل میکردیم چقدر حرفای نگفته دارم بدبختی اینه که همزبون ندارم که بخوام بگم نزدیکترین کسم هم که همزبان من نیست پس حرفم قابل تفهیم نیست نتیجه اینکه ::::: هیچ معادله هزار مجهولی میشه
خدا رو شکر که گذشت رفته بودم به آلمان و یکتا مجبور شد 3 روز دور از من باشه خیلی سخت گذشت ولی به هر حال گذشت و دخملک هم شب اول یه کم نا اروم بوده ولی دو شب بعدش خوب خوابیده بوده
هر وقت هم بهش زنگ میزدم همش در تلاش بود باهام حرف بزنه از دیروز هم که برگشتم با هم خوش گذروندیم ولی با ناخنش رو صورتم یه رد گذاشت که کلی جاش میسوخت
مرسی دختر نازنینمم که اینقدر صبوری و به خاطر من و خودت تحمل میکنی درسته من میرم سر کار ازت دورم ولی دوست دارم در آینده باعث افتخارت بشم میدونم که وقتی بزرگ بشی و ایشالله بری مدرسه خواه و ناخواه دوست پیدا میکنی و تو جمع دوستی هم همه اول از خونوادهاشون میگن دوست دارم وقتی اسممو میخواهی ببری با غرور بگی باور کن که برای خودم هم سخته میتونم بشینم تو خونه راحت بخوابم با هم باشیم ولی در آخر من رفتم دانشگاه یه رشته خوب درس خوندم که در آینده هم برای خودم افتخار داشته باشم هم برای همسر و فرزندام ولی بدون و میدونی ( گرچه که کوچیکی ولی از الان معلومه همه چیز رو خوب میفهمی) که با تمام وجودم برات هر کاری میکنم بعد از اینکه میام خونه خودت دیدی که همش در حال تلاشم دوست ندارم هیچ چیزی رو فدای چیزه دیگه بکنم پس تو هم ای نازنیم برای من برای اینکه بتونم به هدفم که همون خوشبختی تو و کانون خونوادمونه دعا کن دعا کن دعا کن
ممنون پرنده خانم که نگران من بودی مرسی خانمی
این مدت خیلی مشغله دارم کاری / روحی برام دعا کنید
باید چند روز یکتا دور از من باشه خدایا به هر دوتاموم صبر و توان بده از فکرش اصلا شبها خواب ندارم
خدایا تو بزرگی کمک کن زود بگذره و ما دو تا دوباره در کنار هم باشیم توکلم به تو هست و بس
دیروز با یکتا روز خیلی خوبی رو شروع کردیم با همدیگه یه صبحونه قشنگ خوردیم بعدش با همدیگه خونه رو نظافت کردیم البته با همدیگه یعنی که خانم خانما ساکت بود و گذاشت من کارمو بکنم
تو اتاق خواب قاب عکس عروسیمون رو نشونش دادم با انگشت بهش میگم مامان - بابا اشاره به عکسمون اونم میگفت ماما بابا قربونش برم
بعد رفتیم خرید به هم دیگه سوار بر دوچرخه بعد رفتیم پشت آپارتمانمون تو آفتاب نشستیم و دوباره دوچرخه سواری
اومدیم خونه با هم سوپ کرفس خوردیم بعد یه کم استراحت و دوباره سبزی پلو با مرغ خولدیمممم تا ساعت 6 که رفتیم خونه بابابزگش اینا اونجا من دلمه خوردم به یکتا هم دو قاشق از داخل دلمه دادم
ساعت 7 اومدیم پایین و 10 دقیقه خوابید یه دفعه بیدار ش اینقدر گریه کرد تا 1 ساعت فقط گریه میکرد بردیمش بیمارستان برای معاینه هم اولین بار بود که اینقدر گریه کرد مشکلی نداشت فقط گفتن نمونه ادرار رو آزمایش بدیم تا خانم جیش کنه 2 ساعت طول کشید اینقدر هم حرکت میکرد از اینور تخت به انور و میخواست راه بره که یه مقداریش هم ریخته بود بیرون ما میگفتیم یکتا جیشششش اونم میگفت ششششششش