یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

عیدنامه

دخملکم امسال اولین سالی بود که عید نوروز رو در کنار خوانواده مادریش بود و برای 20 روزی حسابی خوش گذروند اگر چه در تمام این مدت تمامی اذیتها به جانب من بود  و مجبور شدم دوباره بهش می می بدم  و این هفته با تمام سختی دوباره از شیر گرفتمت  

چقدربه مامان جون و خاله و دایی مهدی و بابا جون و بقیه وابسته شده بودی کلی هم لغت فارسی یاد گرفتی مثله تاب تاب عباسی که میگی تاب تاب ابازی نکن  نکووون شب بخیر شبیییرر 

 

قبل از رفتن به ایران هم رفتیم استانبول که خدا رو شکر اصلا اذیتم نکردی موقع رفتن به ایران هم با وجودی شلوغی هواپیما ساکت نشستی ولی امان از برگشتن که به می می هم عادت کرده بو دی و همش گریه میکردی شکر خدا که گذشت به خوبی و خاطره سال 91 برامون موند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد