با دخملک رفته بودیم ایران
وای که چقدر هوا گرم بود تهران به نظرم از شیراز هم گرمتر بود
در کل سفر خوبی داشتیم از شانس بده من تمام عکسهایی رو که گرفته بودم نمیدونم چی شده انگار غیب شدن از تو لب تابم
موقع رفت از آنکارا تا استانبول رو خانم خوابید ولی با اجازتون مسیر استانبول - شیراز رو آی آتیش باروند فقط شانس اوردم که صندلی وسطی خالی بود صندلی سر هم یه آقای میانسال بود که از امریکا میرفت شیراز . یکتا که حسابی ورجه و وورجه میکرد بنده خدا هم میگفت ولش کن راحت باشه همین ولش کن ولش کن این شده که یکتا یه لیوان آب دهن خوردشو که کثیف هم شده بود ریخت رو بنده خدا از خجالت آب شدم تو زمین یکساعت مونده به نشستن هم خوابید خانم
اصلا نزدیک مامان بنده خدام نشد که اینقدر غریبی کرد تا روزهای آخر که عادت کرد و مامانم بهش چشم و گوش و اینها رو یاد داد بابام هم بهش اره تیشه نون بخوره سیر شهیاد داده آب رو میگه نیست رو میگه خلاصه شیطونیه
از تهران هم که برمیگشتیم دوباره شیراز اینقدر اذیت کرد تو هواپیما میخواست به زور موهای یه بنده خدایی که ردیف جلو نشسته بود رو بکشه نه اینکه هواپیماهای ایران هم تنگه راحت میتونست این کار رو بکنه که ما با هزار ترفند منصرفش میکردیم والا جیغ میزد
برگشت هم خدا رو شکر از اولش ممی خورد و خوابید فقط دست و کمر من خشک شد تا رسیدیم
خلاصه خوش گذشت فقط گرممممم بود