یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

روزمره

امروز یکشنبه بود و روز تعطیل بنا به قولی که عشقم بهم داده بود تصمیم گرفتیم هرچقدر شده بگردیم و رستوران ایرانی پیدا کنیم خداییش خیلی گشتیم طوریکه مجبور شدیم ماشین رو پارک کنیم پیاده بگردیم دفعه اول که با ماشین گشتیم عشقم پیلده شد تا از چند نفر بپرسه اصلا رستوران ایرانی هست انکارا
اون که رفت توجهم به دوتا اقا و سه تا خانم جلب شد داشتن جلوی در یه هتل عکس میگرفتن نمیدونم چرا حسم بهم گفت ایرانین چون معولا ما ایرانیها فیگور عکس هر چایی داریم خلاصه از کنارم که رد شدن گوش تیز کردم دیدم بله حدسم درست بود چون فارسی صحبت میکردن
عشقم که اومد اونا دور شده بودن ولی همچین با ذوق بهش گفتم ایرانی دیدم اونم گفت چرا باهاشون صحبت نکردی گفتم روم نشد بهم گفت سعی کن اینجا دوست ایرانی پیدا کنی چون میتونن بهت کمک کنن منم درکت میکنم تو دلم خوشحال شدم از طرز فکرش اخه قبلا شوهرم میگفت نمیخواد اینجا دوست پیدا کنی میان خونت چشممون میزنن حالا تفاوت این دو ادم که متولد یه ماه هم هستن چقدره نمیخوام بگم عشقم کامل نه چون بالخره هر ادمی ضعفهایی داره ممکنه از بعضی  چیزها خوشم نیاد ولی در کل فهیمه و میدونه زن چیه واین برام مهمه مثلا وقتی با ذوق ازش تشکر کردم امروز وقت گذاشت برای پیدا کردن رستوران گفت این چه حرفیه وظیفه منه که شوهرتم
خلاصه دوستان پیاده گز کردیم و رستوران شبهای تهران رو یافتیم دلم قرمه سبزی میخواست ولی گفت شرمنده امروز از ایران مهمون داشتیم قیمه خواستن خلاصه من چلو خورشت قیمه عشقم چلو کباب کوبیده که عاشقشه تو ایران هر روز میخواست و دوتا اش دوغ همراه با نوای دلنشین هایده به برگ گل نوشتم من که او را دوست میدارم عشقم هم از هایده خوشش اومد قرار شد دانلود کنم برای تو ماشین
بعد نهار دوتا چای ایرانی و دفترچه یادگاری رستوران که هر کس مینوشت و میزاشت زیر شیشه میز برای یادگاری من هم نوشتم ایشاله سری بعد ببینمش
فردا شروع کاره  عشقمه و برای من سخت یعنی از 7 صبح تا 7 شب انتظار ولی چاره چیه صبر لازمه
نی نی کوچولو هم اون تو نمیدونم در چه حاله ولی 2 روز زیاد راه رفته ایشاله که سالم باشی نینی بابایی هی میگه مامان بچه یواش ورجه وورجه کن اما خونوادش میگن تنبلی چه میشه کرد نظره دیگه ولی مواظبت از تو مهمتره گلم من که ترک نیستم اینا قوین تو عروسیمون فاملشون 3 ماهه حامله بود ای ترکی میرقصید پا هوا مینداخت که من گفتم بیچاه ایرانیها تو یه دست انداز خیابون بچه بارشون میره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد