یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

عکسهای دیدار یکتا و سودا در آنکارا در یک روزه سرده شنبه

اینجا میبیندیدکه این  دو نفر اصلا محله هم نزاشتن  

http://s2.picofile.com/file/7259755692/14012012858.jpg 

 

اینجا یکتا نگاه میکنه ببینه میتونه چیزه دیگه ای از سودا بگیره 

http://s2.picofile.com/file/7259760642/14012012859.jpg 

  

سودا از دست یکتا میزنه تو سر خودش 

http://s2.picofile.com/file/7259762361/14012012860.jpg 

 

سودا هم که فقط عاشقه موبایله  و یکتا هم خیلی کتاب خونه که همش ابا این کتابه سودا ور میره 

http://s1.picofile.com/file/7259763652/14012012863.jpg 

به یکتا میگم نکن اونم میگه ماله خودمههه ول نمیکنه این کتابو 

http://s1.picofile.com/file/7259763973/14012012864.jpg 

 اینجا یکتا سودا رو خوابوند تا خودش راحت تر فضولی کنه 

http://s2.picofile.com/file/7259764187/14012012867.jpg 

 

 

دیگه یکتا راحت صاحبه جای سودا شده و میره داخل و تمام اسباب بازی ها رو میندازه بیرون بدون اینکه روحه سودا هم خبر داشته باشه 

http://s2.picofile.com/file/7259771070/14012012865.jpg 

 

http://s1.picofile.com/file/7259771505/14012012866.jpg 

 

http://s2.picofile.com/file/7259772361/14012012868.jpg 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد