یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتای 10 ماهه

دخمله گلم 10 ماهه شدی و فقط 2 ماه مونده تا بشی یک ساله وای چقدر زود گذشت الان برای خودت خانمی شدی اینقدر باهوشی ماشالله که هر کس هر کاری میکنه زود یاد میگیری و انجام میدی مثلا شعر شکیرا هست وکا وکا وقتی عمه جونت برات میخونه تو هم با اون میگی ووووتتتااااا 

 

خیلی هم ددری شدی باید یکی دستتو بگیره و هی ببریش اینور و اونور وای از اون وقتی که کسی همراهیت نکنه همچین گریه میکنی و سرت رو میدی عقب که تا الان دو بار بدجور سرت خورده هم به مبل و هم به در ای شیطون بلا  

 

چیزه بده دیگه هم که یاد گرفتی مو کشیدنه خدا نکنه موهای من بیاد تو دستت همچین با تمام قدرت میکشی که جیغم در میاد  

وقتی هم صدای زنگ در میاد اگه من تو اتاق نباشم میگی ماما الهی قربونت برم خانم خانمای من و بابایی  

میدونی بابایی اینقدر عاشقته که بیشتر از من در نگهداری تو حساسیت داره مثلا اگه پتو یه کم از روت بره عقب میگه الان سرما میخوره یا شبها وقتی خوابی اون چند بار بهت سر میزنه که ببینه راحت خوابیدی  

خدا رو شکر بابای خوبی داری ایشاالللههه که از مامانت هم راضی باشی و ایشالله تو هم برای ما دخمل سالم و صالحی باشی که با نگاه کردن بهت تمام خستگی ها و دلتنگی هامون  رو فراموش کنیم الان که اینطوریه مطمئنم بزرگ هم بشی به امید خدا یار و همراه ما میشی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد