یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

یکتا

ازخاطراتم درترکیه در کنار همسرم و میوه عشقمون یکتا مینویسم

بابای یکتا رفته ایران و من  و دخملک غمگین
جالبه ها من اینجا یوکسل ایران
از شانسش هوا برفی دیشب ساعت 11 پروازش بود که کنسل شد و امروز صبح رفت گفتم سلام ما رو به وطن بفرست
از طرف شرکتشون رفته سمنان الان که زنگ زد میگه خیلی کوچیکه هیچی نداره بازار نیست رستوران خوب نیست ولی شرکت ایرانی در تهران بهشون چلو کباب داده بود که یوکسل عاشقشه
الان هم یکتایی خوابه نازه و منم فرصت کردم اپ کنم وای بیدار شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد